یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
"فصلیبه نام چمداندر تقویم عاشقانه ها روی زمستان راسفید می کند"...
آغوشت فصل نمی شناسدهمیشه گرم است......
فصل ها را بهم ریخته ای!مگر موعد آمدنت زمستان نیست؟پس چرا دلم پر از شکوفه های بهار شده!...
به تکرار یک فصل دائم رسیدمزمستان ...زمستان ...زمستان ...زمستان ......
گنجشک های شهر دیگر حوالی آدم ها پر نمی زنند از وقتی به جای درخت ها مجسمه هایی کاشته اند که بوی هیچ فصلی را ندارد....
روز میلادت مبارکزاده فصل زمستون،چه عزیزی تو برامونبا حضور تو همیشه پر لبخند لبامون...
متولد دی ماه یعنی متولد گرم ترین قلبدر سرد ترین فصل سال......
طی نگشته روزگارکودکی پیری رسیداز کتاب عمرما فصل شباب افتاده است...
چنین فصلی بدین عاشق نوازی ،خطا باشد خطا بی عشق بازی ......
ای نفس گیرترینحادثه فصل خزان من به اسمت برسم سخت نبارم سخت است.....
سوری بپاستدر ٍثور گل هاصورش دمیدهاسرافیل فصل ها...
به فصل*ت*برگ ریز*م*...
پاییزفصل رسیدن انارهای سرخ استو انارچه دل خونی دارداز رسیدن . . ....
پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون می ده!کاش همه انسانها مثل پاییز باشن تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن...
بوی دلتنگی پاییز وزیده ست ولی...اولین موسم این فصل مگر مهر نبود...؟!...
پاییزنامِ فصلیکه تو را بر زمین نهادند...
تو از فصل پاییززیباتری...من از فصل پاییز تنها ترم...
متولدین پاییزدلبستگی قشنگی به این فصل دارند...به آنها که می رسیدبی دلیلعاشق پاییز خواهید شد!!!...
آیا برایت پیش آمده که در تابستان برایشان سایبان باشی و در بهار ترکت کنند؟من تجربه کردمو از آن زمان همه ی فصل هایم پاییز است......