"فصلی به نام چمدان در تقویم عاشقانه ها روی زمستان را سفید می کند"
آغوشت فصل نمی شناسد همیشه گرم است...
فصل ها را بهم ریخته ای! مگر موعد آمدنت زمستان نیست؟پس چرا دلم پر از شکوفه های بهار شده!
به تکرار یک فصل دائم رسیدم زمستان ... زمستان ... زمستان ... زمستان ...
گنجشک های شهر دیگر حوالی آدم ها پر نمی زنند از وقتی به جای درخت ها مجسمه هایی کاشته اند که بوی هیچ فصلی را ندارد.
روز میلادت مبارک زاده فصل زمستون ،چه عزیزی تو برامون با حضور تو همیشه پر لبخند لبامون
متولد دی ماه یعنی متولد گرم ترین قلب در سرد ترین فصل سال...
طی نگشته روزگارکودکی پیری رسید از کتاب عمرما فصل شباب افتاده است
چنین فصلی بدین عاشق نوازی ، خطا باشد خطا بی عشق بازی ...
ای نفس گیرترین حادثه فصل خزان من به اسمت برسم سخت نبارم سخت است..
سوری بپاست در ٍثور گل ها صورش دمیده اسرافیل فصل ها
به فصل*ت* برگ ریز*م*
پاییز فصل رسیدن انارهای سرخ است و انار چه دل خونی دارد از رسیدن . . .
پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون می ده! کاش همه انسانها مثل پاییز باشن تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن
بوی دلتنگی پاییز وزیده ست ولی... اولین موسم این فصل مگر مهر نبود...؟!
پاییز نامِ فصلی که تو را بر زمین نهادند
تو از فصل پاییز زیباتری... من از فصل پاییز تنها ترم
متولدین پاییز دلبستگی قشنگی به این فصل دارند... به آنها که می رسید بی دلیل عاشق پاییز خواهید شد!!!
آیا برایت پیش آمده که در تابستان برایشان سایبان باشی و در بهار ترکت کنند؟ من تجربه کردم و از آن زمان همه ی فصل هایم پاییز است...