مِی میکشیم و خنده ی مستانه میزنیم ! با این دو روزه ی عمر, چه ها میکنیم ما ...!
چه خوش، صیدِ دلم کردی بنازم چشم مستت را که کس ،مرغان وحشی را از این خوشتر. نمیگیرد...
از آتش دل ،شمع طَرَب را مانَم وز شعله ی آه،سوزِ تب را مانم دور ازلب خندان تو ،ای صبح امید از ناله ی زار، مرغ شب را مانم
حرفهایت را بر خود میکشم و گرم میشوم یخبندان چنان است که دو پنگوئن در من راه میروند و سپاسم میگویند.
وقتی قلبم در دل تو می تپد چه جوری از خودم بگویم
روزها می گذرند از میان شب ها مثل انگشتان روشن تو از لابلای گیسوانت.
آخر ای دوست ،نخواهی پرسید که دل از دوریِ رویت ،چه کشید سوخت در آتش و ،خاکستر شد وعده های تو ،به دادش نرسید داغ ماتم شد و،بر سینه نشست اشک حسرت شد و، بر خاک چکید آن همه عهد، فراموشت شد چشم ِمن روشن، روی تو سپید جان به...
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
هر بار که میخواهم به سَمتَت بیایم، یادم میافتد که، دلتنگی هرگز بهانهِ خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست...!
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم…
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی ست
بعدِ تو با هر غروبی ؛ بی قراری میکنم می نشینم با نبودت جمعه داری میکنم ...
بغل کن مرا چنان تنگ که هیچکس نفهمد زخم.... روی تن من بود٬ یاتو
معرکه را دوست دارم معرکه همیشه جنگ نیست همینکه تورا درآغوش بگیرم معرکه است
️️️️️️دوریِ راه به نزدیکیِ دل چاره شود...
چون حل نمیشود به سخن مشکلات عشق در حیرتم که فایدهٔ قیل و قال چیست؟...
تاکسی های سالخورده تا کارگاه اسقاط کار می کنند کارگرهای معدن تا فروریختن سقف آواز می خوانند و آدم های عاشق تا پایان دنیا رنج می برند . . .
کیستی که من این گونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم …...
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم
زنده ام تا در تنم هُرم نفس های تو هست مرگ می داند: فقط باید تو را از من گرفت
چگونه خوابم ببرَد؟ وقتی که می دانم بالشم هرچه نرمتر باشد پرندگان بیشتری کشته شده اند...!
تو مثل تمام رفتن ها هستی که برمیگردی و من مثل تمام برگشتنها ؛ اینجا منتظرت میمانم ..!
ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺲ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﺯﯼ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﺑﺪ ﺁﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﺎ ﺭﻩ ﺗﻮﺷﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ ﻗﺪﻡ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﯽ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺮ ﻛﺠﺎ ﺁﯾﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻧﮓ ﺍﺳﺖ ؟!!!!!
شعر خواندم که تو را از سر خود اندازم تو خودت شعر شدی در سر من افتادی