همه تو را می بینند ، اما من احساست می کنم !
در آغوشت می میرم تو قبرم را تنگ تر کن
ای من فدای شیوه چشم سیاه تو....
گره کور بزن بودنت را به سرنوشتم
چون شدم صیدتو برگیرو نگه دار مرا...
من از جهان به تو نازم که نازنین جهانى..
ای در سرم سودای تو ،جان و دلم شیدای تو..
من عاشقم و درمان این عشق تویی
جز نقشِ تو در نظر نیامد ما را ...
. مرا از حبس آغوشت.. چه اصراری به آزادی...؟
از چشم من ببین که چو غوغاست در دلم
قیامت باشد آن قامت در آغوش..️.
به خدا که تو حال خوب منی...
کیست لب های تُرا بیند و طامع نشود...!
تو آخرین و بزرگترین تصمیم زندگیم هستی.️..
سرو جانم به فدایت ڪه چنین ناز سرشتی...
تو را در دلبری دستی تمامست... ️️️
من برای با تو بودن جان و دل را داده ام ! ️
هر نفسم اسم تو را فریاد می زند...
نقل هر مجلس شده ست این عشق ما و حسن تو!
حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد ️
این گرمایِ عشقِ توست که روحمو گرم میکنه ️️️
داشتَن یکی مثل طُ یَعنی زندگی..! ️️️
در هر تپیدن، از دلم آید صدای پای تو...