یار، هی یار، یار… اینجا اگرچه گاه گل به زمستان خسته، خار میشود… اینجا اگر چه روز گاه چون شب تار میشود اما بهار میشود! من دیدهام که میگویم.
در این شب سیاه طلوع کن. فریاد ما اینجا در قفس محبوس است ، بیا و باز کن این قفل زمستان دلگیر را. بیا که ظهورت نوری است در تاریکی در این شبهای بیقرار. و چه زیبا بهاری شود آنروز که بیایی.