دوشنبه , ۲۳ مهر ۱۴۰۳
اولین برف …هجوم نیمی از کلاس به سمت پنجره...
بیا ای نازنین قبل از آنکه پاییز بیاید جان باغم را بگیردزمستان آید و در برف سنگین شبی طوفان چراغم را بگیردخدا شاید کند لطفی بیایی الهی ماه من برگردد آمینتو را میبینمت در خواب رنگین که میگویی چنین تو حرف سنگینتو مجنونم شدی حرفی که مفت است که من لیلای تو در این زمانم او یارش میرود نامهربان است ولی من با تو هستم مهربانمتو را می خواهمت در روزگاری نمانده از محبت ها نشانیوفاداری نشانی از خریت خیانت می کنن با شادمانینمی یابم تورا ...
بیا ای نازنین قبل از آنکه پاییز بیاید جان باغم را بگیردزمستان آید و در برف سنگین شبی طوفان چراغم را بگیردخدا شاید کند لطفی بیایی الهی ماه من برگردد آمینتو را میبینمت در خواب رنگین که میگویی چنین تو حرف سنگینتو مجنونم شدی حرفی که مفت است که من لیلای تو در این زمانم او یارش میرود نا مهربانست ولی من با تو هستم مهربانمنمی یابم تورا من بی قرارم نمی آیی چرا ؟ چشم انتظارم بیا تا سر به دامانت گذارم سری آسوده بالینت گزارم...
رفت...بیهوده برف می آیدآسمان دیر قند می ساید...
جز روزگار منهمه چیز را سفید کرده برف...
برفآمدنت را به تاخیرانداخته بودو اکنون کروناکی به من میرسی؟...
کافیست تو باشیمن می شوم برفمی شوم باران کنارت می مانم...
برف آشفته/ میبارد درونمپشت ِپنجره/ یخ میزند/تنهایی...
جُز روزگارِ مَنهمه چیز راسفید کرده برف......
ماه نمایان/کاش نخواند امشب ستاره/برف برهنه...
آسان آب شدممثل آخرین برف اسفند،در بازوان تو....
برف همان دوستت دارم های باران استکه روی دستان سرد ابرها باد کرده است...
تو این هوای برفی فقط تو می چسبی عشقم...
طلوع صبحگاهت به شادابی بارانو روزت به سفیدی برف زمستان...
برف میبارد و همه خوشحالند و من غمگین...دارد رد پاهایت را می پوشاند برف!...
شهر را برف و بوران برده است اما مرا چشم های تو...
با برگ ها نیامدیبا برف ها بیا......
بین من و تو هنوز...یه ریز برف میاد...به دیدنم که میای،لباس گرم بپوش...
سرزده باشمثل برفذوق مرگم کن با آمدنت...
من به تو دلگرمم با اینکه برف میاد......
باران یا برف...چه فرقی می کند؟تو که باشی ،هوا که هیچزندگی خوب است...
زمستون و روزای برفیش برام سرد نیستنتا وقتی که خاطرات گرمت همرامه......
این زمستونم به یاد تو می مونمبرف و بارونم به یاد تو می مونم...
مهربانیمثل برف استهرچه را میپوشاند زیبا میکند…مهربان باشیم...
دلم سکوت کرد ، ولی حرف داشتیک روز سرزده بیا،شبیه برف باش...
کاش روزی برف می آمد که ما آدم نمایان دور از جان بشر!یک آدم برفی بسازیم...
برف را دوست ندارموقتی کرمانشاه اینقدر سرد است....
برف هم دلیل عاشقانه ای ستبرای سفر به آغوشت.عشق راهش را پیدا می کند....
خدا زیباستاین را در دانه دانه های برف می بینم...
یخ زدم در بارش این برف و کولاک زماناز زمستانی که دارم در بهار خویشتن...
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه ، برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید.....
روز مادرپر از رد پای سنجاقکخورشید زیر برف...
زمین، عروس شد و آسمان به حرف آمدچه شادباشی از این خوبتر که برف آمد...
کاش لباس زمستانی ات بودمو بعد تا همیشهبرف می بارید......
برف ببارد یا بارانبرای باور زمستان همین جای نبودنت کافی ست !...
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتیاز برف اگر آدم بسازی دل ندارد !...
ذرات برف همچون بوسه هایی هستند که از بهشت آمده اند...
در برف و باران چتر و بارانی ندارماما خوشم چون درد پنهانی ندارم...
رفتی و آسمان به حرف آمدتو نبودی چقدر برف آمد...
روی خیزران مرداب/ برف درخواب نیم روز/صدای تفنگ...
تو مثل منی برفراه میروی و آب میشوی....
که دی سوار شد و آسمان به حرف آمدو پشت بند دوتا ابر تیره برف امد...
از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شدهبرف ِ تجریش است و سوزش می رسد پاییِن شهر...
برف بارید به این شهرکجایی بی من؟کاش سردت نشود...دل نگرانم، برگرد....
من عاشقی کردم تواما سرد، گفتیاز برف اگر آدم بسازی دل ندارد...
ما نیستیم! اما زمستان میرود روزیبا زخمهای لایَزال و برفِ سنگینش...
باغِ صبور و خسته از دیماه غمگینشبرفی بدونِوقفه میبارد به تسکینش...
یک دست کلاغو به یکی برف،زنگ را زددرخت زمستان...
زمستان است دیگردل زمین به برف گرم است من به تو …...
آرزو دارم با بارش هر دونه از برف زمستونی یه غم از رو دلت کم بشه نازنینم …...