میخوام دائم باهات باشم
آنقدر از تو سروده ام از دفتر سپید شعرم واژه واژه عشق میبارد...! آریا ابراهیمی
و چه عطری بهتر از رایحه ناب تنت...
مرا ببوس بوسه هایت تزریق جان است
نام مرا بگذار باد بگذار به بوی تو آرام بگیرم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
تو تنها ترینی میان این دو سینه ی من
چون تُ دارم هرچه دارَم زندگیست.
من خراب نگه نرگس شهلای توام.
می ایستد قلبم.. به پای آمدنت ..
تنها آرزوی منی! وقتش رسیده، برآورده شو ...
مرا،خوابی احتیاج است که تعبیر کند آمدنت را .
خداحافظی را بلد نیستم کنار تو تا مرگ می ایستم
حالم به حالت بستگی دارد دلتنگ باشی رو به پایانم
من پاییزم تو مهری... که بر دلم نشستی...
من عاشق قلب مهربونتم
مراقب قلبم باش عشقم اونو فقط به تو میسپرم
در آغوشت نفس هایم پراز موسیقی عشق اند...
بخند که جهان با اندوه تو دگرگون نمی شود...
شُدی قَلب و تَن و روحَم شدی بال و و پر و جونم شدی همه ی منظورم
نبض گرم تنم وابسته ست به رگ چپ قلبت
جمعه ها همه چیز تعطیل است الا دوست داشتن تو
تو جات تو شاه نشین قلبمه
دوستت دارم چون... به یک نگاه عشق منی