شدهای قاتل دل حیف ندانی که ندانی
بغض پنهان گلویم شده ای هرشب از دوری تو می میرم
هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه ای اما دل بشکسته ام ، نشکست پیمان تو را
رفتی ای آرام جان آتش بجانم کرده ای نشتر غم را فرو در استخوانم کرده ای
بی تو تاریک نشستم تو چراغ که شدی ؟!
و دلی که میگیرد ، بی هیچ دلداری....:)
گویی مرا شبت خوش خوش کی به دست آتش ؟ آتش بوَد فراقت
شاید گاهی نشود یادت کنم... اما هرگز یادم نمیرود ک چقدر دوست دارم..️
سلامتی کسی که رفت!ولی باور رفتنش برای کسی که تنهامونده خیلی سخته... دلتنگتم
از همه سو به تو محدودم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
حراج میکنم دلم به قیمت نگاه تو امان که تو نمی خری سکوت پیشه می کنم
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
من که بیدارم از جدایی توست تو چرایی به نیمه شب بیدار ؟
عشقت ولت کرده بیا
و کسی که تورا دیده باشد پاییز های سختی خواهد داشت
هیچ و هیچ و هیچ حال من پر از خالیست...!
واسه هر چی که از جون و دل مایه میزاری راحتتر از دستش میدی :)
حیف که حرفای قشنگ فقط حرفن...
اگر برای ابد هوای دیدن تو نیفتد از سر من چه کنم ؟
تنها کسی که خیلی بهش بد کردم خودمم... :
حیف از من که تنهام حیف از تو که نمیای منو از تنهایی در بیاری
مرا خیال تو بى خیال عالم کرد همان خیال تو ما را دچار این غم کرد