همه ی روز های هفته فردند جمعه اما دو نفر است یکی دلت را می فشارد یکی گلویت را با جمعه ها کنار آمدیم اما روزهای قرمز این سررسید را چه کنیم شنبه ای را که جمعه است یکشنبه ای را که جمعه...
جمعه مرد بی معشوقه ایست باپیرهنی چروک ، که تنهایی اش را ؛ لای شعرهایش پک میزند. فقط عصرها کمی خاکستری تر
با جمعه ها باید مدارا کرد جمعه ها، فرزندان جدا مانده ی پاییز هستند که میخواهند یک روز هم شده دلتنگیشان را روی شانه های من و تو گریه کنند!
بعدِ تو با هر غروبی ؛ بی قراری میکنم می نشینم با نبودت جمعه داری میکنم ...