متن حجت اله حبیبی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حجت اله حبیبی
دیگر تلاشی ندارم که برگردی
چون حسی بهت ندارم
چه زود، ننشسته پر گشودی .
راستش را بگو، چگونه جلد مشتی دانه شدی .......
حجت اله حبیبی
باز امشب، خاطراتت قاب در کنح اتاق ،می چکد از سقف دل ،دریای طوفانی هنوز.....
حجت اله حبیبی
صدای گام هایت زیباترین آهنگ جهان است من با این ریتم ،بارها از شوق، رقصیده ام وهزاران بار آن را در تاریکی گوش کرده ام
صدای گام هایت زیباترین ضرب آهنگ با تو بودن است....
حجت اله حبیبی
اگر نام تو را بر شاخه ی خشکیده درختی حک کنم جوانه خواهد زد وپر از شکوفه خواد شد ،پس چگونه معطر نگردد شاخه ی دلم وقتی نام زیبایت را در هر ضربان تکرار می کند .....
حجت اله حبیبی
با طلوع چشمانت ،پرده ی غیب کنار رفت و دیو تعصب مغلوب شد ،غبار غم پر کشید و چاه ظلمت فرو ریخت تا خورشید سعادت از لابه لای گیسوانت بتابد ودرس دوستی ومحبت را در گوش جانم زمزمه کند ،که زندگی بی عشق یعنی مرگ تدریجی و به راستی عشق...
مدت مدیدی، در زندان زندگی اسیر بودم تا تو از افق چشمانم، طلوع کردی ودیوار تنهایی ام را فرو ریختی ،وزنجیر یاس ونا امیدی را از دست وپایم گشودی ،تا گل خنده بر لبانم بروید وبهار شادی با نسیم مهربانی از راه برسد ومن بار دگر طعم دوستی را بچشم...
تو همان نسیم دل انگیز سحرگاهی
که با لطافت ،در خانه ی دل را
می کوبی تا من جوانه شوق را به یادت در باغچه ی وجودم بکارم
و به یادت پنجره ی مهر بانی را بگشایم و رهگذران خسته را ساغری از می شادمانی بچشانم تا شهر به یمن...
کاش ! من همسایه ی ضربان قلبت بودم
تا با هر بار زدن ،حس زنده بودن را از سر بگیرم.....
حجت اله حبیبی
باز از تو می نویسم
از چشمان سیاهی که مال من نیست
از رخساره ی خورشید وش
که بر سرزمین دل من نخواهد تابید
اما همیشه ودر هر زمان ومکان دوستشان دارم از امشب تا قیامت ....
حجت اله حبیبی
تو خورشید قلب منی
اگرچه بیشتر مواقع در پشت ابرها سیر می کنی تا مرا نبینی
اما ،من دل خوشم به یک ثانیه ی طلوعت، اگر چه بر سرزمین دل دیگران باشد
مهم بودن توست ... حجت اله حبیبی
عزیزکم
حرف بزن مهم گفتن توست
از هرچه دلت می خواهد
لب بگشا وبگو...
از پرواز گل قاصدک ،از بال های رنگین پروانه ،از خروش رودخانه ،از امواج سهمگین دریا ،یانه، از آرامش دریا
چرا که تو نیز چون دریا
گاهی پر خروشی وگاه آرام ، از قله های پر...
بر مزارم بنویسید
که کاش
عشق را می فهمید و دلش
گیر کسی بود ولی
این دل غمزده ی زار و حزین
جز تو از عشق خبر دار نشد....
حجت اله حبیبی
عزیزکم
رقص شاخه های بید مجنون را در باد دیده ای ؛
من همان بیدم
که می لرزم
تا سخن از رفتن می زنی....
حجت اله حبیبی
ای کاش
نگاهم به نگاهت گره می خورد
تا شهرِ دلم ،
پر شود از عطر نگاهت.......
حجت اله حبیبی
دلم کسی را می خواهد
که از جنس آدم باشد
انسان، تمام عیار ،عاشق
نمی گویم ،فرهاد باشد به کوه بزند یا با حیوانات در دشت مجنون باشد
\انسان بودن \چیزی است که امروزه فراموش شده......
حجت اله حبیبی
دیگر هوایت به سرم نمی زند
می خواهی بروی، برو،
میل برگرداندنت را ندارم
هرجا مایلی، برو .
اما آرزویم این است،
وقتی هوایم به سرت زد
از آسمان چشمانت برف ببارد
تا تمام خاطراتت زیر برف مدفون شود......
نشانی، ازت ندارم .
نشان به آن نشانی
که اولین نگاهم به نگاهت
از نیمکتی چوبی آغاز شد و آن نیمکت، وعدگاه عاشقانه ی من وتو بود.
اما حیف ،
چه زود دیر شد
و تو رفتی،
بی آن که نشانیت را در قلبم بنشانی....
حجت اله حبیبی
مثل هر شب
آسمان چشم من ،بارانی است
در هوایت
کوچه ها را می شمارم
نیمه شب
حجت اله حبیبی
مرا میهمان جام لبانت کن، تا جرعه ای بنوشم از شهد لبان و چشم عسلیت
تا چون ماه وستاره دل داده ی تو شوم وشب ها، فقط نظاره گر چهره ی بی بدیلت گردم و تمام شب را دل بسپارم به گرمای وجودت ،که بی تو من منجمد خواهم شد...
عطر نگاهت ،پیچیده در کلبه ی دلم
و همه مست نگاهت شده اند
شب وماه وستاره ها وچه دلبرانه برایت چشمک می زنند ،
سحر مات نگاهت شده است وبلبل شیفته ی صدایت
من چگونه دل بر تو ننهم، وقتی خدا در آفرینش تو، بر خودش آفرین گفته پس باتمام...