هم قسم شدیم به معراج عشق سفر کنیم آنجا که نور مهربانی نوید رقص پروانه ها باشد با مهر حضور خویش درخشش محفل ما باشید…
پاییز عاشق می شوم دنیای من زیباتر است / باران و رقص برگ و باد / این عاشقانه محشر است
ریتم آهنگ دستان تو، آرام آرام ... هم قدم با من، چشم های تو! دستت را آرام بگذار روی سر شانه! حرکت بعدی باید، در آغوش تو باشم! مرا روی دستانت نگه دار! این رقص، پایان نمی پذیرد! هر بار که با تو، باله می رقصم ...
سالروز تولد قشنگت را با رقص سفید برف ها همچون سفیدی دلت بر اسمان قلبمان جشن می گیریم و صمیمانه فصل شکفتنت را تبریک می گوییم
آری آری! زندگی زیباست زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست گر بیافروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست !...
شانه های تو همچو صخره های سخت و پر غرور موج گیسوان من در این نشیب سینه می کشد چو آبشار نور شانه های تو چون حصارهای قلعه ای عظیم رقص رشته های گیسوان من بر آن همچو رقص شاخه های بید در کف نسیم
موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش جان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش
رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟ شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟ خاموش مانده اینک، خاموش تا همیشه چشم سیاه چادر با این چراغ مرده رفت آنکه پیش پایش دریا ستاره کردی...