پنجشنبه , ۲۲ آذر ۱۴۰۳
آدم بزرگ ها هم قد می کشندبا شنیدن دوستت دارم ها️با بوسه ها ، با آغوش هامن می خواهم باتو قد بکشم....
تو همیشهبه اندازه ی عاشق کردن یک نفر مهربانی...آدم دست خودش نیستهرباراز اول عاشقت می شود..!!...
مرا ببر آن جا که تا ابد باشیکه من بدون تو ناتمام می مانم.....
و آغوشتمظهرِ زیبایی از یک مرز و دو وطن......
آغوش تو...آرام کند موج دلم رادریای درونم طلبشلمس تن توست!️...
تو که همه ی عالم دل استبرای نشستنت؛بگو ...تکلیف عاشقی کهجز تو کسی به چشمش نمی آیدچیست..؟️...
هوا باید سرد باشد ️بزند به مغز استخوانِ آدم!آن قدر که ناچار بخزد...کنجِ آغوشِ آن که می خواهد!...
به گمانم جای خالیِ آدم ها زنده اند!جان دارند، نفس می کشند، فریاد می زنند، مجادله می کنندو آدم را از پای در می آورند.آدم ها حتی ردپای مخصوص به خودشان را دارند، چیزی منحصر به فرد مثل اثر انگشتانشان که وقتی می روند با رد پای هیچکسِ دیگر پُر نمیشود.حالا هرچه میخواهند بگویند کسی می آید که میتواند جای دیگری را پُر کند!اصلا محال است جای کسی با دیگری پُر شودخصوصا اگر آن جا آغوش باشد....
بعد از تو...دست و دلم به عشق نمی رود......
من پُر از دوست داشتنِ توامپر از ذراتِ معلّقِ عشقتپر از آغوشی که الگوی قد و قواره ی توستو حجمِ تنِ تو را در خودش گود انداخته استمن مسئولِ خواستنِ توامو سرودی از این بهتر برای سرودن ندارم...
برگردمرا وادار نکنکه میان خودم و تُ یکی را انتخاب کنممنهمه چیز را کنار تُ دوست دارمحتی خودم .....
زندگی را باید کنار گذاشت،گاهی حواس را پرت می کندآدم باید شش دانگ حواسشبه دوست داشتن تو باشد...! ️...
برگردمرا وادار نکنکه میان خودم و تو را انتخاب کنممنهمه چیز را کنار تو دوست دارمحتی خودم .....
تو را دوست میدارمبیآنکه بدانم تو ضرورت منی!آب را که مینوشی، هوا را که میبلعینمیفهمی جیرهبندی چه مکافاتیستتنها در نبودِ تو بود که فهمیدمدوست داشتن تومایهی حیات من است...