متن سیامک عشقعلی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سیامک عشقعلی
به خداوندی که هیچ اشکال در کارش نبود!
سهم آدم خاک و این اندوه بسیارش نبود
لطف او شد بغض ما، زندانِ گردی شد زمین
بی حواسی ذره ای در خط پرگارش نبود!
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
نقش ما را در ازل ایزد به تنهایی کشید
قصه غمگین شد ولی آن را به زیبایی کشید
آه از آن سیبی که آدم خورد با یک وسوسه
رنج آدم ها از آن ساعت به بد جایی کشید
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
تو خندیدی جهان زیبا شد از عشق
دلم آبی ترین دریا شد از عشق
قلم در دست من آمد به اعجاز
و دفتر سمت شعری وا شد از عشق
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
آخرش لطف خدا شامل شد
یارِ بی رحم، کمی عاقل شد
جام می داد به دستم ساقی
خواستم بوسه از او؛
حاصل شد...
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
چه معصومانه پاک و مهربانی
بزرگی مثل یک دریا همیشه
خدا بخشید مهرت را به قلبم
تو را من دوست دارم تا همیشه
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
گرفتی دست های خسته ام را
و آغوشت پناه هق هقم شد
چه کردی با دلم؟ آن لحظه انگار
خدا در شکل یک زن عاشقم شد!
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
مرا بخوان به نام اشک
مرا بخوان به نام درد!
مرا صدا کن از قفس
از عمق فصل های سرد!
بریده ام! شکسته ام!
مرا بخوان که خسته ام...
مرا بخوان که از خودم
همیشه دور بوده ام!
تمام عمر مرده ام...
چه بی حضور بوده ام!
شکست هرچه ساختم!...
دوباره عشق زد جوانه دوستت دارم!
همیشه گرم و بی بهانه دوستت دارم!
خدای من شدی و می پرستمت با شعر
ببین! ببین چه شاعرانه دوستت دارم!
◻ شاعر: سیامک عشقعلی
طوفان رفیق غیرتِ دریایی ات بود
این گوشه ای از قصه ی زیبایی ات بود
یاغی شدی و آسمان را فتح کردی
دیوانگی زیباترین تنهایی ات بود...
◻ شاعر: سیامک عشقعلی
امام رضا (ع)
سلام آقای خوب و مهربونم!
اجازه هست من هم زائرت شم؟
ضریحت رو بگیرم قد عمرم
شده حتی یه لحظه شاعرت شم!
سرم پایینه از بس بغض دارم
منو مهمون آغوشت کن این بار
یه برگم زیر آوار غم و درد
تو این برگو از این پاییز...
صدایم کن! صدایم کن دوباره
بگیر از خوابم این کابوس ها را
اسیرم در شبی سرشار از مرگ
بچین روی سرم فانوس ها را
شدم تنهایی قاجار انگار
ببین در وحشتِ من روس ها را!
سکوتم گور تلخ ناامیدی ست
کسی می آورد ناقوس ها را
لبم را مرگ می...
هرگز جدا از دست هایت نیست دستم!
تنها نخواهی بود چون من با تو هستم!
◻ شاعر: سیامک عشقعلی
با رودها رفتی که دریا را ببینی!
دلتنگ بودی صبح فردا را ببینی!
زخمی شدی و روزگارت درد می کرد
حق داشتی یک فصل زیبا را ببینی!
تنهایی ات پاییزی از افسردگی داشت
می خواستی لبخند گل ها را ببینی!
خورشید بودن شد گوارای وقارت
باشد که در آیینه ها...
یک لحظه هم تنها نمی گذارمت!
حتی خدا باشد، نمی سپارمت!
من زنده هستم با هوای عشق تو
دیوانه ام! اینگونه دوست دارمت...
شاعر: سیامک عشقعلی
با عکس هایت دردِدل کردن چه زیباست!
گاهی تو را در خواب می بینم عزیزم!
حالی نپرس از من که ویرانم برایت...
من چندسالی هست غمگینم... عزیزم...
رودم که در خود می روم هی سمت دیروز
هی زخم هی نیش از شکستن خورده ام من!
گفتی بگویم زندگی زیباست اما......
تشبیه خوبی نیست اما، نیست چاره!
آتش فشانِ زخم هستم... گورِ دردم...
حالم رو می پرسن همه با بغض می گم:
یه چند سالی میشه جایی گیر کردم!
| شاعر: سیامک عشقعلی |
گریه کن! گاهی اگه دلت گرفت
گریه کن! گاهی اگه غمگینی...
گریه کن! حتی اگه تا به ابد
دورم از تو و منو نمی بینی!
گریه کن! ترانه های من اگه
یه نفر رو یاد تو می ندازه!
گریه کن! که آغوش خسته ی من
تا همیشه به روی تو...
ما باز می آییم
آبی تر از دریا!
از سینه ی دیروز
همراه با فردا!
با وسعتی از نور
با آسمانی شاد
هم شوق با بوسه
از هرچه غم آزاد!
با چشمه ها هم فصل
با رویشی پربار
ما بازمی آییم
با عطرِ گندم زار
هرروز این لبخند
تکرار خواهد...
هر فصل باشد من هوایم سردِ سرد است
باغی پر از مرگم که رنگم سرخ و زرد است
این روزها لالم ولی سرشار از حرف...
با من چه کردی که سکوتم، شرحِ درد است!
| شاعر: سیامک عشقعلی |
جان خواستی! دادم! گرفتی تا بدانی
من در قمارِ عشق تو، دلداده بودم!
خونم که سرخ از غصه شد، دیدم نماندی
رفتی و فهمیدم نه! من... من ساده بودم!
یک بار دیگر عشق را از دور دیدم
یک بار دیگر با دلم در خود شکستم!
من داغ این تنها شدن...
هیچ می دانی که یوسف بودنت زیباست! چون
چاه می ارزد به تاج و تخت! زندانی بمان!
چشم ها در غصه ات شد کور تا باشی عزیز!
ماهِ من مصری نخواهد بود! کنعانی بمان!
شاعر: سیامک عشقعلی
نجیبی! با خدایی! مهربانی!
برایت می نویسم تا بخوانی:
حضورت بهترین تفسیر از عشق
تو ماهی خوب من! امیدِ جانی!
زمینم زیر پاهایت همیشه
تو اما هم شکوهِ آسمانی!
هوایی در تنفس های قلبم!
تو مثل زندگی هستی! گرانی!
چه دل هایی برایت رفته در شهر
ولی شاید خودت این...