شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
بین ما همه چیز زیبا بود حتی نرسیدنمان به هم...
طبیب نُسخه ای برایم نپیچ
بُغچه ام را گره زده ام
میدانم که درمان در رفتن است
طبیب نُسخه ای برایم نپیچ
آروین شاه حسینی
از چشم تو می روید..
هنوز هم می درخشد بر تارک آبرویت
آن زلف سیاهی که
از چشم تو می روید
خسوف ؛/
برگی از نیلوفر آبی/
روی تالاب/
هرس کردن/
روی تیغه ی قیچی /
عطر درخت/
[دیکلوفناک]،،،
نام دیگرِ پدرم بود.
که سال ها با دردِ پاهایش؛
--دنبال ما می دوید!
زانا کوردستانی
عقربه های ساعتم
زیر خروارها جرم و زنگ،
خواب رفته اند.
در خانه ای که چشم های تو طلوع نمی کند!.
زانا کوردستانی
شعر عاشقانه
اعتیاد خانمان سوز است
ولی اعتیادم به تو خانه ام را آباد کرده است
آروین شاه حسینی
چه قدر باید بگذرد تا سالی بیاید
که نام یکی از فصل هایش بهار باشد و یا حتی یکی از روزهایش؟!
آفتاب و زمین
دوباره آشتی کردند بهار! بهار! بیا در این فصلِ آشتی برای تولد بهارِ دوباره زمین و آفتاب یکدیگر باشیم
دارد بهار می شود
گل فروش های دوره گرد بنفشه جار می زنند .
کدام پرستو بذرِ تو را هدیه خواهد آورد؟!
از آن شب مِه آلود به بعد که رفتی
دودش به چشم خودم میرود
وقتی از روی عادت
چند پُک آخر سیگارم را برایت نگه میدارم
آروین شاه حسینی
دشمن و خلق
او سوار آریا - بنز است
تو
بر دوچرخه
تکیه گاه اوست غربی
تکیه گاه توست خلق
اوست یک تن
تو
هزاران ، صد هزاران تن
پا بزن
پا بزن ای قدرت خلق
پا بزن بر چرخ و بر دنده
انتهای ره
تویی پیروز
اوست بازنده
عاشق مزرعه بود اما؛
قار قار بی امانِ کلاغ ها
فهمِ مترسک را
کور کرده بود!
-زانا کوردستانی