متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
تفسیر بی تو بودن
برایم ممکن نیست
و هر شب این خاطره ی عشق توست
که در من بیدار می شود
جای خالی احساست
سرشار از گل های شادی است
که از باغچه ی خاطرات تو
شکوفه می دهند
و من در امتداد هر شب
همراه با ثانیه هایی
که...
حالم تماشایی ست
درگیر دوست داشتن توام
درگیر خواستنت
با توووو
تمام ثانیه های من
شیرین و رویایی ست
باور کن که تو را
فراوان تر از عشق
دوست می دارم...
زندگی بی عشق توواسه من مثل دیدن بی دوچشمه ماه من
هنوزم هروقتیکه حال منومیپرسی یه جورخاصی میشی نگاهت میدزدی خجالتی بودنم حدی داره عزیزم کناربذارشرمت حس نکنم غریبم
دلتنگی هایم ، اشک هایم ، غر زدن هایم ؛
همه اش بماند برای بعد...
تو از وجدانت بگو؟!
وقتی دست های یکی دیگر را گرفتی،
درد اش آمد؟
یا حالا که با کسی دیگر بلند بلند میخندی
حالش خوب است ؟
اصلا مرا به یاد دارد ؟
دوست داشتنم...
نمی دونم چند شب باید بگذره تا من
دیگه به خودم نگم تحمل کن امشبم میگذره دوباره صبح میشه
و نمی دونم چند روز باید بگذره که
هرصبح ب خودم بگم کم نیار بلاخره شب میاد و تموم میشه امروز ...
نمی دونم چقدر باید اینجوری روزو شبا بگذره تا...
ماهِ گریان خورشیِ رقصان
در آن هنگام
که شب, خورشید
در آن سوی زمین
برای خود می رقصد
مرا درد عجیبیست در دل
غمی سنگین
در سینه
که جانم را گرفته
غمی که با بودنش
دل هر لحظه می لرزد
و اشکهایم سرازیر
بر گونه می لغزد
و این دردیست...
گل آفتابگردان
بیا ای
گل آفتابگردان
رخ خود
به من بگردان
منم آن
خورشید تابان
که عشق خود
نمودی هر بار
به سوی او نمایان
تو نه همانی
که هر دم
به نگاه پر تمنّا
به خواهش و تقلّا
به غلیظی عشق مجنون
به قساوت دل پر از خون
سبکبال...
تو همون آدمی بودی که دستمو گرفت
و منو از جهنم کشید بیرون
بهشت رو نشونم داد
تموم حس های قشنگ رو
آرامش رو ، خوشبختی رو
ولی آخرش با همون دستات
منو پرت کردی تو جهنمی که
خیلی بدتر از جهنمیه که
ازش بیرونم کشیده بودی ...
فرشته مقتدر
یه روز میاد که من بی حس میشم
زمان دردمو خنثی می کنه
دیگه همه چی عادی میشه
اونروز تو به خودت میای میبینی
هیشکی مثل من دوست نداره
دلت تنگ میشه واسه حرفای قشنگ من
دلت تنگ میشه واسه صدام واسه نوشته هام
واسه همه خاطرات قشنگی که باهم...
ازش خداحافظی کردم و هیچی نگفت
تا صبح چشمم به گوشی بود
منتظر بودم پیامم بده
بگه نرو ، بگه بمون
بگه منم دوست دارم...
ماه ها داره میگذره و من هنوزم منتظرشم...
فرشته مقتدر
یادمه بهت گفتم اگه بری میمیرم.
حالا که داری میبینی زنده م
خواستم بگم مردن این نیست که قلبت نکوبه و نفس نکشی...
گاهی وقتا مردن یعنی نخندیدن ، شاد نبودن ، بی حوصله بودن ، همیشه به یادش بودن...
فرشته مقتدر
می خوام بدونی بودنت اونقدر برام
با باقی بودنا فرق داشت که
با وجود تموم زخمایی که به قلبم زدی و
تموم دردایی که به جونم انداختی بازم نمیتونم
کسیو به جای خالیت بیارم
می خوام بدونی از سمت من اونقدر همه چی قوی بود که
هنوزم با اینکه نیستی...
بیا جاهامونو عوض کنیم
من دروغ بگم تو باور کن
خیانت کنم تو چشاتو به روش ببند
بازیت بدم تو فکر کن واقعی دوست دارم
بی محلی کنم تو بیشتر سمتم بیا
بیا کمی جای من باش شاید
درد منو احساس کنی
بیا جای من باش منم جای تو
ببین...
بهش گفتم مهم نیست تهش چی میشه
مهم اینه الان حالمون باهم خوبه
اونقدر همه چی خوب بود که به بعدش فکر نمی کردم
خیال میکردم حتی اگه نباشه بازم روزایی که باهم داشتیم
میشن بهترین روزای زندگیم که تا آخر عمرم
فکر کردن بهشون لبخند رو لبام میاره.
ولی...
بلاخره رسیدیم آخر خط
جایی ک فکر نمی کردم اینطور برسیم...
فکر نمی کردم وجودمو بهت بدم بعدش دیگه نتونم پسش بگیرم
فکر نمی کردم وقتی روحمو دادم بهت دیگه نتونم زنده ش کنم
فکر نمی کردم امانت دار خوبی برای قلبم که خونه ی تو بود نباشی.
اونقدری بهت...
من تا جایی که تونستم باهات خوب بودم
تا جایی که تونستم دوست داشتم
اونقدر بهت خوبی کردم که اگه یه روز بد شدی
مقصر من نباشم
که اگه یه روز خواستی بری دلیلی نداشته باشی
من هیچ بدی در حقت نکردم
فقط زیادی عاشقت بودم و این زیادی دوست...
وقتی ازش خداحافظی کردم خندید
راستش رو بخوای دلم براش سوخت
چون میدونستم پیش خودش فکر می کنه
اینبار هم مثل دفعه های قبل یا خودم سمتش میرم
یا اگه بیاد قبولش می کنم و دوباره همه چی مثل سابق میشه
فکر می کرد چون عاشقش هستم هیچوقت نمیتونم ازش...