هر کسے دیده مرا شاعر مجنون خوانده تو بگو ل️یلے دیوانہ شدن را بلدے؟
لیلا که شدی حرف مرا میفهمی مجنون تمام قصه ها نامردند
ای خوبتر از لیلی... بیماست که چون مجنون... عشق تو بگرداند.... در کوه و بیابانم...
پیامک زد شبی لیلی به مجنون که هر وقت آمدی از خانه بیرون بیاور مدرک تحصیلی ات را گواهی نامه ی پی اچ دی ات را پدر باید ببیند دکترایت زمانه بد شده جانم فدایت دعا کن مدرکت جعلی نباشد ز دانشگاه هاوایی نباشد وگرنه وای بر احوالت ای مرد...
گله میکرد ز مجنون لیلی که شده رابطهمان ایمیلی حیف از آن رابطهی انسانی که چنین شد که خودت میدانی عشق وقتی بشود دات کامی حاصلش نیست به جز ناکامی نازنین خورده مگر گرگ تو را؟ برده به دات کام و دات ارگ تو را؟ بهرت ایمیل زدم بیشترک جای...
لالا لالا گل ریحون دوتا فال و دوتا فنجون توی فنجون تو لیلی تو خط فال من مجنون
از دل رودم یاد تو بیرون نه و هرگز لیلی رود از خاطر مجنون نه و هرگز
همه جا قصه ی دیوانگی مجنون است هیچکس راخبری نیست که لیلی چون است
آنچه عشق ِ تو به روز ِ من ِ مجنون آورد مثل دعوای دو اوباش تماشا دارد…
مجنون به نٖصیحت دلم آمده است بنگر به کجا رسیده دیوانگیام