مست رود نگار من در بر و در کنار من هیچ مگو که یار من با کرمست و با وفا
راه مست بود هر چه که می رفتیم ما را به جای دیگری می برد
یارم به یک لا پیرهن / خوابیده زیر نسترن/ ترسم که بوی نسترن / مست است و هوشیارش کند...
یادش به ..... تا آخرین دکمه های تو ، مست می شدم لخت و خوابیده تانگو میرقصیدیم سایه های در هم تنیده مان ، تحریک می کرد آنه را چه شد؟ حال و هوای چشمانت شرجی است و لب هایت از دهن افتاده اتاقمان سرما خورده و من از تب...
تا نفس های تو را روی لبم حس می کنم لحظه ی بوسیدنت مست دقایق می شوم !! ️
عشق یعنی ؛ بودنت حال مرا ،شیدا کند، ! عشق یعنی؛ رفتنت قلب مرا تنها کند ! عشق یعنی؛ انقدر مست تو باشم ماه من، قصه عشقت مرا رسواتر از رسوا کند ️
آن که مست آمدو دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت
با این شراب ها مست نمی شوم دیگر باید دوباره سراغ چشم های تو بیایم!
لحظه دیدار نزدیک است باز من دیوانهام، مستم باز میلرزد، دلم، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های! دل ای نخورده مست لحظه دیدار نزدیک است
امشب این کافه مست تر از من است روی تمام صندلی ها تو نشسته ای
چشمان تو شراب است و من مست آن چشمانت
خواهم که تو را تنگ در آغوش بگیرم از هرم تنت مست شوم مست بمیرم
نام تو مرا همیشه مست میکند بهتر از شراب بهتر از تمام شعرهای ناب
امشب این کافه مست تر از من است روى تمام صندلى ها تو نشسته اى
میترسم از آن چشم سیه مست که آخر از ره ببرد صائب سجاده نشین را
لحظه لمس نگاهت ... مست_و_ویران_میشوم
یک بوسه ز لبهای تو عیدانه گرفتم انگار که می از لب پیمانه گرفتم آنقدر به شهد لب تو بوسه زدم که تا مست شدم در بغلت خانه گرفتم عیدتون مبارک همراهان گلم
میشود من به هوای تو کمی مست کنم بوسه بر چشم تو و هرچه در آن هست کنم می شود چشم ببندی و نگاهم نکنی من خجالت نکشم آنچه نبایست کنم
این دل که به یادت همه دم مست و خراب است گر بر سر آغوش تو می بود چه می شد ؟