متن نجمه فلاح
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نجمه فلاح
گاهی خیال می کنم
که می توانم
در میان تاروپود
پیراهن سفید مردانه اش،
برای عطر آغوشی که
مشامم را نوازش می دهد
بمیرم و صدباره زنده شوم.
در گوشه و کنار شهر
در هیاهوی فروشنده ها و
ازدحام رهگذران.
زنانی را می بینم
که زخم های به خون نشسته ی
روی پیکرشان
خبر از فریاد های پر از درد می دهد
اما یقین دارم که آنها
روزی خواهند مرد،
بی آنکه کلامی برای اعتراض گفته باشند.
آدم های این روزگار؛
زندگی هایشان
همانند کویر است.
با روزهایی گرم و
شب هایی سرد و یخبندان.
ترک های بی شمار قلب هایشان
حتی اجازه نمی دهد،
امیدی به آب و آبادانی داشته باشند.
آدم های این زمانه
بیش از اندازه همانند کویرند.
همانقدر سرد،
همانقدر بدون امید
و...
درد دل دارم کمی
آن دلبر طناز کو؟
سرمای استخوان سوزی بود،
دو لبه ی پالتو ام را به هم نزدیک کردم.
صدای پیامک تلفنم بلند شد.
-سلام عشق من!
پالتو را از تن بیرون کشیدم؛
تابستان چه زود از راه رسید!
دوست دارم آزاد باشم!
همچون پروانه های سرخ و صورتی یک گلستان؛
پرسه زنم میان گل ها
سرمست شوم
از عطر دل انگیز سنبل و سوسن های باغ جادو
و بال بگیرم
و پرواز کنم تا خود آسمان.
دوست دارم شبیه به یک پروانه
به مثال روزهای خوش کودکی،
رقص...
اگر مقصد تو باشی؛
من نیز
پذیرای سختی ها خواهم شد.
با چشم های بسته
و دلی قرص و محکم،
خود را در آغوش ترس
رها خواهم کرد.
برای منِ عاشق
در راه تو مردن هم
شیرین است!
یاد بگیر خیاط باشی!
الگوی زندگی ات را
خودت به تنهایی رقم بزنی.
هرگاه دلت شکست،
تکه هایش را به یکدیگر وصله کنی
و با نخ و سوزن بخشش؛
کوکش بزنی!
اگر جایی اشتباهی کردی،
از اشتباهاتت درز بگیری؛
یا گشادش کنی.
یاد بگیر در زندگی همیشه خیاط باشی!...
در اقیانوسِ گرم وجودت،
جای من خالیست.
کاش ساحل ت می شدم؛
با هر جوش و خروش
به آغوشت می کشاندیم.