زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
writer_nf
گاهی خیال می کنم
که می توانم
در میان تاروپود
پیراهن سفید مردانه اش،
برای عطر آغوشی که
مشامم را نوازش می دهد
بمیرم و صدباره زنده شوم....
متن عاشقانه
در گوشه و کنار شهر
در هیاهوی فروشنده ها و
ازدحام رهگذران.
زنانی را می بینم
که زخم های به خون نشسته ی
روی پیکرشان
خبر از فریاد های پر از درد می دهد
اما یقین دارم که آنها
روزی خواهند مرد،
بی آنکه کلامی برای اعتراض گفته باشند....
متن نجمه فلاح
آدم های این روزگار؛
زندگی هایشان
همانند کویر است.
با روزهایی گرم و
شب هایی سرد و یخبندان.
ترک های بی شمار قلب هایشان
حتی اجازه نمی دهد،
امیدی به آب و آبادانی داشته باشند.
آدم های این زمانه
بیش از اندازه همانند کویرند.
همانقدر سرد،
همانقدر...
متن نجمه فلاح
درد دل دارم کمی
آن دلبر طناز کو؟...
متن نجمه فلاح
سرمای استخوان سوزی بود،
دو لبه ی پالتو ام را به هم نزدیک کردم.
صدای پیامک تلفنم بلند شد.
-سلام عشق من!
پالتو را از تن بیرون کشیدم؛
تابستان چه زود از راه رسید!...
متن نجمه فلاح
دوست دارم آزاد باشم!
همچون پروانه های سرخ و صورتی یک گلستان؛
پرسه زنم میان گل ها
سرمست شوم
از عطر دل انگیز سنبل و سوسن های باغ جادو
و بال بگیرم
و پرواز کنم تا خود آسمان.
دوست دارم شبیه به یک پروانه
به مثال روزهای خوش کودکی،
رقص کنم با شعله ه...
متن نجمه فلاح
اگر مقصد تو باشی؛
من نیز
پذیرای سختی ها خواهم شد.
با چشم های بسته
و دلی قرص و محکم،
خود را در آغوش ترس
رها خواهم کرد.
برای منِ عاشق
در راه تو مردن هم
شیرین است!...
متن عاشقانه
یاد بگیر خیاط باشی!
الگوی زندگی ات را
خودت به تنهایی رقم بزنی.
هرگاه دلت شکست،
تکه هایش را به یکدیگر وصله کنی
و با نخ و سوزن بخشش؛
کوکش بزنی!
اگر جایی اشتباهی کردی،
از اشتباهاتت درز بگیری؛
یا گشادش کنی.
یاد بگیر در زندگی همیشه خیاط باشی!
...
متن نجمه فلاح
در اقیانوسِ گرم وجودت،
جای من خالیست.
کاش ساحل ت می شدم؛
با هر جوش و خروش
به آغوشت می کشاندیم....
متن عاشقانه
در ازدحام این شهر
میان هیاهوی آدمک هایی که
مفهوم زندگی را از یاد برده اند.
زنی را دیدم
پر از شوق رهایی،
خسته از دویدن ها و نرسیدن ها؛
رقص کنان به دنبال پاره ای از نور
کوچه پس کوچه های شهر را
پرسه می زد.
او باور داشت
که قلب سیاه از دردِ م...
متن نجمه فلاح