من تفنگی شده ام رو به نبودن هایت رو به یک پنجره در جمعیت تنهایت فکر کردم که خودم را به تو نزدیک کنم بی هوا بین دو ابروی تو شلیک کنم خنده های تو مرا باز از این فاصله کشت قهر نه دوری تو قلب مرا بی گله کشت...
به رسمِ "رفاقت" برایت دعاهای خوب می کنم ؛ دعا می کنم لبخندهایت از تهِ دل باشد ، و غصه هایت سطحی و زود گذر دعا می کنم مسیرِ موفقیتت هموار باشد و انگیزه های صعود و پروازت ، بسیار ... دعا می کنم هرگز در پیچ و تابِ زمانه...
بالی برای پرواز ندارم اما به قول شاملو ی بزرگ: «..خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی، خوشا اگر نه رها زیستن، مُردن به رهایی! آه، این پرنده در این قفسِ تنگ نمی خواند...»
. «هفت سال شاگردی کبوتران کردم ولی پرواز نیاموختم، پروازِ بی بال مثل آواز بی حال مثل شعر ، نقاشی ، اگر عاشق نباشی آموختنی نیست» .
حالا که ما یاد گرفته ایم در هوا مثل یک پرنده پرواز کنیم و در دریا مثل یک ماهى شنا کنیم ؛ فقط یک چیز باقى مانده که یاد بگیریم ، آن هم این که مثل یک آدم روى زمین زندگى کنیم !
همه چیز... از یک دوست داشتنِ ساده شروع شد! تو گفتی : دوستت دارم و من تا عشق تا بینهایت تا خدا... پرواز کردم!
خوش آن شب ها که تا آغوش من پرواز می کردی برایت شعر می خواندم، برایم ناز می کردی
بودنت همه چیز راعوض میکند امااینکه کنارم باشی یانباشی فرقی نمیکندتو مدام روی بندبندتنم قدم میزنی و درآسمان دلم پرواز میکنی همین که نفس میکشی قدم میزنی میخندی برای من یعنی همه چیز
اگر زنان می توانند کارگر راه آهن در روسیه باشند، پس چرا نتوانند به فضا پرواز کنند؟
من هنوز هم دلتنگم ..!دلم به سویش پرواز مى کند ولى پشت دست دلتنگى هایم را داغ گذاشته ام که دیگر غرورم را فرش زیر پاى بى احساس ترین آدمِ دنیا نکند !
صدای یک پرواز فرود یک فرشته و شروع یک زندگی سالروز زمینی شدنت مبارک خواهریم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم تو را برای لبخند تلخ لحظه ها پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم تولدت مبارک آرامش زندگی من
برای رسیدن به تو راه نمی روم پرواز می کنم نمی نویسم کلمه اختراع می کنم دعا نمی کنم باخدا همدست می شوم چیزهای باعظمت را باید با عظمت خواست... ️️️
سؤظن، در جمع خصال، به گونه جغد در حلقه پرندگان است؛ آن ها همیشه در تاریکی پرواز می کنند.
زمستان دست های تو خود شعریست به بلندای پرواز و گرمای تابستان
کاش زندگی هم حالت پرواز داشت...!
When poverty comes in at the door , love flies out of the window ... وقتی فقر و بدبختی از در وارد میشه ، عشق و دوست داشتن از پنجره پرواز میکنه میره ...
بر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکن خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن
می توان هر چیزی را تولد نامید مثل تولد یک ستاره و شروع نور افشانی مثل تولد یک شکوفه و دادن زیبایی به درخت مثل تولد یک پروانه و پرواز بر گلها مثل تولد یک صدا، صدایی که دوباره خدا را بخواند مثل تولد یک امید در دل دنیایی از...
ای گلِ من! غروبِ چشمانت؛ بهارِ قلبم را خشکاند. شقایقهای احساسم در غمِ نبودنت بر دل خود داغ زدند. و کبوتران امید بالهایشان را، چیدند و در عزای تو با پرواز وداع گفتند!!
همہچیز، از یڪ دوست داشتنِ ساده شروع شد! تو ڪَفتی: دوستَت دارم و من تا عشق تا بینہایت تا خدا پرواز ڪردم...!
در چشمان ات آفتاب می چرخد و می چرخد بر می گردد بر لب من تا شعری بسرایم بهار در چشمان ات آشیانه کرده است چشم ات پرندگان را پرواز می دهد
به من بگو دوستت دارم من اندیشه پرواز بدون بال را دارم
من روز خویش را با آفتاب روی تو، کز مشرق خیال دمیدهست آغاز میکنم... من با تو مینویسم و میخوانم من با تو راه میروم و حرف میزنم وز شوق این محال: که دستم به دست توست من جای راه رفتن، پرواز میکنم...!