تو میتونستی و نخواستی همه ی دردم همینه...
روز و شب منتظری هفته به آخر برسد ! پس چه دردیست که هر جمعه دلت می گیرد ؟
خون میرود نهفته از این زخم اندرون ماندم خموش و آه که فریاد داشت درد...
ای کاش وقتایی که دردی رو دوا نمیکنیم حداقل دردی رو به دردا اضافه نکنیم
تنهاییت را بچسب بی خیال آدمها.. وابستگی فقط درد دارد!! .
دل دادم و بد کردم یک درد به صد کردم وین جرم چو خود کردم، با خود چه توانم کرد
سرِ من درد که نه، میِل شکستن دارد تا که بیرون بکشم از وسطش فکرِ تو را !
که هم دردی و هم درمانِ دردی! ️️️
خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
دلم یک یار میخواهد که همراهم شود عمری که دردم را دوا باشد، که درمانم کند عمری
تو چاره ی تمام حال های بد منی ... !
گر چه او هرگز نمیگیرد ز حال ما خبر درد او هر شب خبر گیرد زِ سر تا پای ما
ضامن که رضا باشد من آهوی دربندم... آقا بطلب حتما کم می کند از دردم...!
تنهائیت را بچسب، وابستگی فقط درد دارد... بیخیال آدمها... .
درد باعث میشه قویتر بشی..
کاش میشد برای درد های زندگی هم بی حسی تزریق کرد
چاره دردهایت اغوش من است بگذار کمی به زبان بوسه حرف بزنیم ...
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر ! درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد
قلب تو قلب منه دوری تو درد منه خوشی من بودن تو نبودنت مرگ منه
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد بگذاری برود! آه... به اصرار خودت
تو هر شرایطی دردت به جونم
سخت است... کوه درد باشی و دیگران... به آرامش ظاهرت حسادت کنند...!!
من آن تو تو آن من چرا غمگین و پردردی؟
از همان جا که رسد درد همان جاست دوا