جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
من زخم می خورم زخم می نوشمزخم می شنومزخم می بینم....زخم می شومدر زخمه ی قلبی که خنجر می شود...خون بالا می آورمبالا...بالا ...بالا...بالاتراز درد هم بالاتر...این ارثیه ی قدیمی خنجر است در مندر گُرده ای که گِردِ زمین گُرداله انداخته استآه....بگو بیایندبگو خنجرها بیایندمی خواهیم این ارثیه را تقسیم کنیممیان من و زخم و خنجربر میزِ گِرد گُرده امبا وصیت چشمهای کودکی که عشق را باور کرده بودبگو بیایند.........آرش شجاع...
زندگی خیلی با نمکهو زخم های ما باز ......
زخمی زدی عمیق تراز انزوا به من......
داشتنت زخم و اینکه هرگز قسمتم نمیشوی نمک است...
جای بعضی از آدمها در زندگیپُر نمی شود...زخم میشود ،تا ابد میماند......
وقتی که چشم لال و زبان، کور و کر شودزخم آن زمان زبان به سخن باز میکند......
در گلویم گیر کردهزخم یک بغض غریب......
ما نیستیم! اما زمستان میرود روزیبا زخمهای لایَزال و برفِ سنگینش...
زخم هایت را پنهان کناینجا مردم زیادی با نمک شده اند......
سالها بعد شاید تو فقط یک زخم باشی درست وسط قلبم ....
مثل خاراندن یک زخمپس از خوب شدن،یادیکعشقعذابیستکهلذتدارد...
از نمک نشناس ها آزار دیدن سخت نیستدرد دارد خوردن زخم از نمک پروردهای...
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد....
آنقدر نیمه نماها به تنم زخم زدندنیمه ی گمشده ام آمد و من را نشناخت...
جای بعضی آدم هادر زندگی پر نمی شود،زخم می شود و تا ابد می ماند......
پناه بر آغوشتکه تمام زخم های دلم را همچو طبیبی مداوا می کند!️️️...
زخم حرف کسی که دوسش داری،هیچوقت خوب نمیشه ......
همیشه برای زخم هایماننمکنذر امام زاده کرده ایم...
زخم حرف کسی که دوسش داری هیچوقت خوب نمیشه......
هر چه تبر زدی مرا زخم نشد جوانه شد...
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیستخیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد...
از زخم های کوچک است که انسان می نالد وقتی ضربه سهمگین باشد لال می شود آدم...!...