میخندی و من گم میشوم در سیاه چال گونه ات...
چال روی گونه هایت انحصارا مال من...! بعد از این لطفا برای هیچکس اصلا نخند
از گونه به سمت گونه راه افتادم یکباره ولی به اشتباه افتادم لب هاش مبان چال لپ هایش بود از چاله در آمدم به چاه افتادم
خوشحالی یعنی جای انگشت خدا رو لپات باشه
افتاده ام درست ته چال گونه ات پای دلم شکسته و بهتر نمیشود
در چال گونه هایت گور مرا... تو کندی!
چال لپ است دیگر ... گاهی هوس می کند رخ بنماید و هوش و حواس مذکر جماعت را به یغما ببرد...!
چال روی گونه ات ماوای لب های من است
لبخند تو یک آلت قتاله ی محض است کافیست که بر گونه ی تو چال بیفتد
چاله ی آن گونه ات چون رونمایی میشود آتش آتشفشانها،خود به خود کم میشود
خنده کن ای دلبرم،با خنده ات غوغای محشر می شود چاله های گونه ات با خنده ات، هی بیش و هی کم می شود
گودی آن چاله های گونه ات یک چاه نیست پس چرا زیباییش دست کمی از ماه نیست
چال روی گونه ات آخر مرا دق می دهد خواهشا دولت تمام چاله ها را پر کند
دل به نارنج لبت بستم و چال گونه هات یوسفم دیگر چرا من را به چاه انداختی؟
من دیوانگی را یک گونه می بینم...و آن لحظه ایست که خنده بر چال گونه های تو می افتد
تارو مارم کرده ای با فرم و چال گونه ات لا به لای خنده ات چنگیز را می آوری
چال گونه،روی سبزه،گیسوان لخت و خرما هر سه راهم را نبینم چشم ها عاشق کش است
زیباترین خنده هاتو نگه دار واسه منو چال روی گونتو دوست دارمو تو شدی عزیز جونم توبگو چه فرقی داری با همه آدما عاشق چی تو شدم بی هوا که بدونت نمی تونم
چال ِ رو گونت ؛ آره خودش دردسره من عاشق دردسرم نذار سر به سرم خال ِ لب تو ؛ آره خودش نقاشیه من عاشق نقاشی ام ببین در به درم تیکه تیکه میشه قلبم وقتی عطر شال تورو میفهمم چقدر حالم عجیبه دونه دونشو میبافم موهاتو وقتی که خیلی...