زمانی خواهم فهمید که تو برایم نیستی ان زمان که چشمهایم را خاک انتظار پر کرده است
من در منظومه ی عشق سیاره ی احساسی هستم که تا قیامت به دور دوست داشتنت می گردم...
هر دو جا مانده ایم تو در دلِ من من از دلِ تو
من بی تو در غریب ترین شهر عالمم بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟
دختری باید باشد تا زندگی به احساسی ترین شکل ممکن تحقق یک رویا شود
و پنج شنبه می آید که یادمان بیاورد کسی بود که فکرش را نمیکردیم یک روز نباشد
در آخرین عکسمان آنقدر مرا دوست داری که باورم نمیشود " رفته ای "
و شاید ما را در پسِ این دوری دیداریست...
به تو که فکر میکنم بی هوا لبخند میزنم انگار سالها باتو زیسته ام
آسمون عاشق گل بود گریه می کرد که گل بخنده...
به خدا خواهم گفت جای باران بهار دلمان تشنه ی احساس شده عشق ببار
لطف کن پیش من از دلبر و معشوق نگو پیش یک آدم معلول نباید بدَوی
گلی نزد به سرم زندگی ، اجازه دهید خودم گلی بگُذارم سر مزار خودم
ولی باید بدونی حس خوبی رو که کنار تو دارم... هیچ کجا و کنار هیچکس ندارم...
اگر امکان آن باشد عقب برگردد این تقویم یقینا فرق خواهد داشت با تو طرز برخوردم
بهترین حس اینه که تمام مدتی که از دور دوستش داشتی دوست داشته .
کمک کن حس کنیم بعد از نبودن هنوزم میشه بود و زندگی کرد!
بهترین حس اینه که بفهمی تمام مدتی که از دور دوستش داشتی دوست داشته...
از روز اول با تو در پرواز دانستم پروانه ها در پیله دنیا را نمی فهمند
ذوق اولین دوستت دارم... بغض آخرین بغل ... هیچ وقت فراموش نمی شه...!
هیچوقت هیچکس به اندازه ی من دوستت نخواهد داشت! این تو ، این تمامِ آدم ها...
کمترین مهربانی می تواند این باشد که در انتهای شب ؛ برای آرامش یکدیگر دعا کنیم...
دست بردار از دوست داشتن آدمی که از جنس یخ است قلب و احساسش...!
اجازه نده کسی باهات بد رفتاری کنه فقط بخاطر اینکه میترسی از دستش بدی