موهایت را آفتابی نکن باد دیوانه می شود.
بهار هم که بیاید عطر نفس هایت چیز دیگری ست!
هزاران پنجره.../ نه،/ دنیا/ برای تماشای تو/ کم است!
شبیه ی اسبانِ وحشی بود/ با بوسه ای/ رام شد!
شب/ تکه تکه / هوا را/ نفس تنگی گرفت/ زمین / خانه ی وحشت
شبیه ی گل خوابیده بود در آغوش ِ گل بوسه ای گذاشتم برگشتم
دنیا برای تماشای تو اتفاق افتاد!
آمدم نبودی برگشتم بدون بوسه
برف آشفته/ میبارد درونم پشت ِپنجره/ یخ میزند/تنهایی
بهشت چه کوچک میشود وقتی تو را در آغوش میگیرم.
دردهایم زبانم را جویده اند در اندوهِ دستهایم پاهایم فرو ریخته اند از برابر آینه عبور میکنم چقدر پلاسیده است گربه ی ملوس ِرویاهایم!
شادمانی /گم شده است/کوچه ها/پُراز اندوه و دلتنگی/چقدر/در خیابان/مُرده ریخته است
نیمکت/بو می کشد/تنهایی را/پارک/خیس شده است
سُرخیِ پیراهنت / که پاشیده شد /خیابان / شکوفه زد!
گنجشک/می خوانَد/گلوی پنجره /می شکوفد/سپیدی/جارو می کشد/کوچه ها را
هنوز/ سکوت/ ریخته در خیابان/پرت می شویم/ از این سکوت/به آن سکوت
پاییز/ می رقصد/ میانِ برگها/ میز/ پیرشده از دلتنگی/ دو استکان چای/ می ریزم/ یکی برای خودم/ یکی هم برای نبودنت/ خاطره ها/ دود میشود / بر لبانم