گاه آن کس که به رفتن چمدان می بندد رفتنی نیست! دو چشم نگران می خواهد!
سبزه در دست تو و چشم من اما نگران که گره را به هوای چه کسی خواهی زد
نگرانم! پاییز دارد به نارنج ها می رسد اگر نیایی، تمامِ باغ دِق می کند
نگران نباش! یلدا رفت دیگر شب هایِ نبودن، کوتاه می شود عزیز
در مورد آنچه مردم فکر می کنند نگران نباش، چون آن هااغلب این کار را نمی کنند.
برخاستی و رفتی و در پشت سر تو انگار نه انگار ... نگاهی نگران ست
نگران حرف مردم نباش خدا پرونده ای که مردم مینویسن نمیخونه...
سبزه در دست تو و چشم من اما نگران که گره را به هوای چه کسی خواهی زد …!
اگر بدانید مردم هزار بار بیشتر به یک سردرد معمولى خود اهمیت مى دهند تا به خبر مرگ من و شما، دیگر نگران نخواهید شد که درباره شما، چه فکرى مى کنند...
روز مادر برهمه مادران مبارک مادران را فراموش نکنیم و قدردانشان باشیم آنها هیچ توقعی از ما ندارند همیشه نگران و چشم انتظارمان هستند...
نگران اینکه پشت سرت میخوان حرف بزنن نباش پشت سر یه دلیلی داشته که اونا پشت سرتن رفیق
ای بنده ی من با وجود من چرا غمگین و نگرانی!؟ حتی اگر طناب طاقتت به باریکترین رشته ی ممکن رسید نترس ، من هستم
وقتی دلواپسِ اجاره خانه و صورت حسابِ قصاب هستی ، دیگر نگرانیِ چندانی برای آزادی نخواهی داشت !
از مرگ نمیترسم، من فقط نگرانم که در شلوغی آن دنیا مادرم را پیدا نکنم
گاهآنکسکه بهرفتنچمدانمیبندد رفتنینیست، دوچشمنگرانمیخواهد
یه شیر خودش رو نگرانِ عقاید گوسفندا نمیکنه !
اگر بدانید مردم هزار بار بیشتر به بک سردردِ معمولىِ خود اهمیت مىدهند تا به خبر مرگ من و شما ، دیگر نگران نخواهید شد که درباره شما چه فکرى مىکنند !
سختست بگیری خبر از حال کسی که از اینکه تو باشی و نباشی نگران نیست
ننه : فقط یک هنر را باید یاد بگیری و آن هم تحمل است ، تحمل ! مریم : تحملِ چی ننه ؟ ننه : نگران آن نباش ؛ موضوع کم نمیآوری !
یه روزی پشت سرت رونگاه میکنی و متوجه میشی زیادی نگران چیزایی بودی که اصلا اهمیت نداشتن...
نگرانم پاییز دارد به نارنج ها می رسد اگر نیایی تمام باغ دق می کند...
چایت را بنوش و نگران فردا نباش ، از گندم زار من و تو مُشتی کاه میمانَد برای بادها ...
نگران دست های من نباش بعد از تو آشیانه ی هیچ پرستویی نخواهد بود...
خدای من بامن است... پس نگران هیچ چیز نیستم..