چو زخم ام که دو صد...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

چو زخمِ ام که دو صد بخیه در محل دارم
هنوز تازه ام و رنگِ چون لعل دارم

برای با تو نشستن هنوز هم که هنوز
شراب کهنه و یک جرعه هم غزل دارم

نه جنگجوی نبرد دلم نه افسرِ عقل
فقط دو زخمِ عمیق از تو در بغل دارم

یکی ز جور تو ای شاخه سنبلِ رعنا
یکی ز عشق تو آنرا که از ازل دارم

قسم به وقت خدا حافظی که بعد از تو
همیشه شام و سحر مرگ بی اجل دارم

به روی خویش فرو ریزم از فراق شبی
چو شهری ام که درون دلم گسل دارم

ز روز خلقت عالم اسیر درد و غمم
که دور بال و پرم حلقه چون زحل دارم

خبیر عاصی
ZibaMatn.IR
خبیر عاصی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این غزل، درد جدایی و عشق عمیق شاعر را به تصویر می‌کشد. زخم‌های روحی او از عشق و جور معشوق تازه است. با وجود رنج فراوان، هنوز عشقش به معشوق پابرجاست. شاعر خود را اسیر درد و غمی ازلی می‌داند و مرگ بی اجل را پس از جدایی پیش‌بینی می‌کند. تصویر شهری با گسل، بیانگر فرو ریختن روح اوست.

ارسال متن