متن عشق دردناک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق دردناک
به تلخی میکند پاگیر با چشمان بس گیرا
چنین است عهد مهرویان شراب تلخ،شِکر گیرا
به انی میکشد لشکر , یمین مژگان یسار ابرو
به گرداگرد آن خندق زنخدان میکند گیرا
به گیسو صد کماندار و هدف چشمان رودرو
قراول دار فوج اش را نگاه سرد و بس گیرا
سپر...
میزنی تیرِ جفا، بر قلبِ من؛
باز هم میخواهمت؛ نامهربان!
دیدن چشمان تو، آغاز رنج دل بود.
چه پارادوکس غریبیست عشق!
میپژمراند؛
میسوزاند؛
نابود میکند؛
و باز،
زندگی میبخشد!
عشق تو دردیست بی درمان، گرفتارش منم.
فـــــکر تــــــــو...
قشنگترین گرفتاریه دل بود.
زده بر پای دل، زنجیرِچون وچند، دستِ عقل
اگر عاقل شدن این است، پس دیوانگی بهتر.
می خواهم فریاد بکشم اما بر سر چه کسی...
تو؟
هرگز...
می خواهم نفرین کنم چه کسی را...
تو؟
هرگز...
می خواهم یک دل سیر گریه کنم برای چه کسی...
به غیر از تو؟
هرگز...
و می خواهم بمیرم برای چه کسی...
باز هم به غیر از تو؟
هرگز...
آری...
دستِ عاشق را گُلم، پروایِ مُشتی خار نیست
برگِ نرمت خونِ من را ناجوانمردانه ریخت
چند بار؟
با من بگو
از چشمهایم
چند بار دیگر باید سقوط کنم
تا از دست بدهد دنیا
اندوهش را؟
ظلم نباشد ز تو من دورم و درگیر توام...
درد و درمانم یکیست ـ..
آن هم سیه چشمان توست...
زخمِ صد شمشیر بر دل هیچ تاثیری نکرد
نیشِ یک زخمِ زبان قلبی دگرگون می کند
بر در بیگانه نزن...
خانه ی تو قلب من است...
من چه میدانستم درمان دردت شوم
زخم دردهایم ، میشوی ..
او چه میدانست معنی دوست داشتن را
که زهر نیشش هم بر جان و دلم حکم نوش را دارد بر دل و جانم …
دلیل مُردنم تویی
باور نداری
سینه ام را بشکاف
نبش قلب کن.