دست هایت نوازش چشم هایت ارامش و اغوشت سراسر صفا و سازش تو یگانه بانوی دنیایی تو مادری در سخاوت فراتر از دریایی تو نجیب و بی ریایی توووو ای همیشه ساکن کلبه قلبم تا همیشه با منی همراه منی تو تنها عشق دنیایی ❤️❤️❤️مادرم❤️❤️❤️ روزت مبارک مادر بهتر از...
نبودنت درد دارد و من در نبودت دردمندترین عاشق زمانه ام که پاییز را بی حضورت سوگوارم و به اندازه تمام عمر شیرینی طرح لبخندت را کم دارم آقای بابا پانزده سال از پرواز تو می گذرد و من هنوز شکسته بال آواره زمینی هستم که از خاطره هایت سرشار...
شیرین تر از شعر تبسمت هیچ نیافته ام لبخند بزن و بگذار خنده عاشقانه ات کام دلم را قند نماید..️
در آغوشت نفس هایم پراز موسیقی عشق اند...
دلم یک "تو" می خواهد یک دل سیر عشق و یک آغوش که زلزله اش مدام قلبم را بلرزاند و بر عمق عاشقانه هایم بیفزاید!
آمدی رویای من تعبیر شد عشق پیش روی من تصویر شد آمدی و زادگاه عشق من فصل "تابستان " و ماه تیر شد.
عطر کلام اهنگینت خورشید را تسخیر می کند ومن به لطف صبح بخیر هایت فاتح قله ی نور میشوم صبح من باتو یک حکایت شنیدنیست حکایت دو فنجان چای که هیچ وقت گرم نوشیده نمی شود..
لذت عشق یعنی در آغوش کشیدن احساسی که تو را به زندگی وصل می دارد و برای همیشه درون آغوشت یک عالمه دوست داشتن می کارد
فکرش را بکن تو باشی من چگونه می شوم دیوانه می شوم جان می گیرم بال در می آورم و سوار بر کشتی نگاهت تمام خلیج های دلتنگی را پشت سر می گذارم جان من بیا جان من بمان دلم می خواهد فریاد براورم که دیوانه وار دوستت دارم
برق نگاهت آتشی است که ... تاریکیشبهایم را میسوزاند و عشق را... به تمام دقایقم عرضه می دارد. ️️️
سرت را بر سینه ام بگذار نفس بکش و بگذار شکوفا شود عشقی که برایم درون سینه پنهان نموده ای
تو باید باشی تا جمعه هایم پر شود از نور پر شود ازعشق دقایقم از دوست داشتنی ابدی لبریز گردد ... تو باید باشی تا جمعه های من بخیر بگذرد ...
بی تو من، جمعه ی هر هفته کمی می میرم...
تو نیستی باران می بارد برف می بارد سرد می شوم یخ می زنم ... اما می ایستم چرا که می دانم سرانجام روزی از دریچه انتظار مرا با گلواژه لبخند میهمان دوست داشتنت می کنی
هیچ آرامے مرا آرامش آغوش نیست هیچ عشقے چون حضورت بر تنم تن پوش نیست...
هرگز غزلی ناب تر از عشق ندیدم عشق است که بیدار کند چشم خمارم عشق است که لبریز کند جان من از تو عشق است که آرام کند قلب نزارم