بیو دیوانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو دیوانه
گفتم نرو رفتی مگر عشقم نبودی بی وفا
طناز من دنیای من بی تو مگر دارد صفا
کفتم بمان پیشم نرو دل را چرا خون می کنی
جز من مگر کس می شود من را تو مجنون می کنی
ای عشق من شیرین تر از مجنون کسی را دیده ای...
طعم شیرین لبانت را چشیدم
شدم دیوانه از عشقت سرودم
نبودم شاعر و شعری نخواندم
هر آن چه می نویسم در تو دیدم
من عاشق و دیوانه به تو
هر چه که دیدم همه تو
جزئ تو چه کس می شود تو
از توست که این من شده تو
شب و بیداری شانه مردانه عشق دیروزی تو هم می خواهی
من و بد مستی تو با دل سنگی شعر از دلتنگی ام را میخوانی
لیلی بیگانه دور از من و خانه بی سر و سامانی تو دیوانه
لیلی میدانی پا به پا باهم هر دو میمیرند شمع و پروانه
شب و بیداری شانه مردانه عشق دیروزی تو هم می خواهی
من و بد مستی سخت و دل سنگی شعری از دلتنگی تو میخوانی
لیلی بیگانه من آن مجنونم تو ای دیوانه چیزی می فهمی
از شب و سیاهی در بیابان ها، شمع و پروانه چیزی می فهمی
اندکی در جلد یک دیوانه باید زیستن
فاطیماه نویسنده وشاعر
بعضی اوقات دیوانگی تنها چاره راهه