متن حسادت عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسادت عاشقانه
آرامشم بودی تو را گم کرده بودم
پلکی زدم، دیدم تویی بودونبودم
باران زد و عطر تو را پیچاند در شهر
فهمید باران، عاشق بوی تو بودم
از خاکها سربرکشیدم، غنچه کردم
شعر قشنگ نوبهاری را سرودم
بیبادبانم، در مسیر صخرههایم
تو ناخدایی کن به دریای وجودم
نام تو شد...
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
من چشم ندارم که ببینم...
چشم یارم به چشم دگری گرم شود...
امین غلامی (شاعر کوچک)
نکند چشم کسی چشم تو را گرم کند...
که ز چشم منِ دیوانه کمی سرد شوی...
امین غلامی (شاعر کوچک)
در حال بارگذاری...