پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ای عشقبد می کنی با من و دل اما باز می خوانم تو راحضرت عشقبادصبا...
ای عشق چه خوش به این جهان آمده ایوارد شدی و از آسمان آمده ایاین قلب و ُ دلِ من هدفِ نابت بودبر خال زدی ، رقص کنان آمده ایاز بدوِ ورودِ تو به قصرِ قلبم ،شاهنشهی و بر آستان آمده ایای حضرتِ عشق ، مقدمت گلبارانراهی شدی و چه خوش نشان آمده ایمن راه ، نشان ِ تو ندادم آخر ،خود تاختی و به جانمان آمده ای !جانا ، به کدامین گُنهِ ناکرده ،آتش زدی و به شهرمان آمده ای ؟در جان و دلم رخنه نمودی آسان ،ای عشق ، بر این رقصِ ...
هنرم عشق تو بود و ز نبودت حالامدتی هست که من بی خودم و بی هنرمحضرت عشق کجایی که ببینی اکنوندر پی عشق و خودم در وطنم دربدرمارس آرامی...
گویم به تو در عالمِ مستی ، همه هستیگویا که تو با این دلِ من ، عهد نبستیاز داغ تو در میکده ها ، خانه گزیدمگفتند که می خواره شدی ، باده پرستیبا زای و ببین ، حال پریشانِ دلم رابر روی دلم باز بِکش یار ، تو دستیاز بین رفیقان و رقیبان ، همه انگاربر بام دلم کفترِ عشقم ، تو نشستیگفتم که تو جلدِ دل مایی و ، ولیکناز بام دلم پَر زده ای باز ، تو جستیاینبار تو از حضرت عشقت ، طلبم کُنصدبار که دل بستم و این دل ، بشکستی...
چشم هایت بوی مهر می دهدلب هایت طعم ترش اناراما واژه هایت رنگارنگندو بیشتر نارنجیحضرت عشقتو پاییزییا پاییز تو؟...
بگذار منبیشتر دوستت بدارمبیشتر عاشقت باشم،بیشتر بخواهمت..!!بگذار منبیشتر در آغوشت بگیرمبیشتر ببوسمتبیشتر ببینمتکارهای سخت را بگذار برای منبگذار برایت بمیرمتو فقط حضرت عشق باشیکافیست..!️️️...
بگذار منبیشتر دوستت بدارمبیشتر عاشقت باشم ، بیشتر بخواهمتبگذار منبیشتر در آغوشت بگیرمبیشتر ببوسمتبیشتر ببینمتکارهای سخت را بگذار برای منبگذار برایت بمیرمتو فقطحضرت عشق باشیکافیست......
حضرت عشق! بفرما که دلم خانه توستسرِ عقل آمده هر بنده که دیوانه توست !...
به نام عشق که زیباترین سرآغاز استهنوز شیشه عطر غزل درش باز استجهان تمام شد و ماهپارههای زمینهنوز هم که هنوز است کارشان ناز استهزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفتکه عشق حادثه ای خانمان بر انداز استپدر نگفت چه رازی است این که تنها عشقکلید این دل ناکوک ناخوش آواز استبه بام شاه و گدا مثل ابر میباردچقدر عشق شریف است و دست و دل باز استبگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشقچرا که سنگ صبور است و محرم راز...