پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
غروبزیباترین معشوقه ایی ستکه عاشق رامجنون میکند...به قلم:پروانه فرهی(پرر)...
چشمانش سرخ بودند مانند آسمانی که با نگه داشتن اشک های خونینش ، تاوان غروب خورشید را میداد... نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
من یک روز چهل و سه بارغروب خورشید را دیدم.تو که می دانی آدم وقتی زیاد دلش گرفته باشدغروب خورشید را دوست می دارد..- پس تو آن روز که چهل و سه بارغروب خورشید را تماشا کردی زیاد دلت گرفته بود؟آنتوان دوسنت اگزوپری شازده کوچولو...
از گذشته ها حرفی نزنآینده را تعریف کنچند طلوعُ غروبِ خورشیدرا ببینمکه بیایی!...