متن فقر و نداری
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فقر و نداری
به گمانم که نزدیک شده است مرگ زمین.
فقر، خشک سالی، گرانی و کمی بی پولی.
سرمای اتش
گفت مگر اتش هم سرما دارد و خندید.
با لبخند محوی همراهیش کردم و گفتم:بله چرا که نه.
اینبار بلند تر خندید و دیوانه ای را نثارم کرد،بعد هم راهش را کشید و رفت.
رفت...
رفت و اجازه نداد به او بگوییم که وقتی اتش جدایی پیوند پدر...
دلخسته از آوارهگیها، از ستم هستم
شاید خبر داری که من اهل قلم هستم
من بچهی پایینِ شهرِ غرق در فقرم
من شاعر تنهایی و تبعیض و غم هستم
خاکستر نسلی که میسوزد ولی زیباست
ویرانهایی با قدمتِ دیروز بم هستم
شاید برایت افت دارد کارگر باشم
شاید میان خواستگاران...