پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو قلبم میمونی واسه همیشه...
بی گناه قلبمچشم نداشتاما چه داغ ها که ندید...
تو دلیلی شدی واسهمنظم تپیدن قلبم...️️️...
اگر ذهن من بتواند آن را تصور کندو قلبم بتواند آن را باور کندپس من میتوانم آن را بدست آورم....
قلبم فقط برای تو میتپه...
به سوی دشمن بود...اما قلبم را نشانه گرفته بود......
تومالک صدای تپیدن قلبمی...
تو نه دوری تا انتظارت کشمو نه نزدیکی تا دیدارت کنمنه از آن منی تا قلبم آرام گیردو نه من محروم از توام تا فراموشت کنم!تو در میانهی همه چیزی ......
مرگ تلخ است و نابکار من قلبم درد میکند من به تو می اندیشم در سفر به سفری بی بازگشت رفتی...
به مسافران پرواز اوکراینی فکر میکنم.دقایق آخر در فرودگاه امام با فکر اینکه جستیم!با فکر جنگ پشت سر،با آرزوهای خوب فردا.به دانشجویان پرواز اوکراینی فکر میکنم،با چمدان های پر از دعای مادرانشان...قلبم مچاله میشود برای شبی که از خنده ی رفتن تا اشک مرگ شان یک پرواز فاصله بود....
شبها خوابم نمی برد...از درد ضربات شلاق خاطراتت روی قلبمبی انصاف...محکم زدی... جایش مانده است...
همسر عزیزمهر وقت دلم برات تنگ میشه دستم رو روی قلبم میذارم و تو رو توی قلبم حس میکنم...
بر سنگ مزارم بنشین شعر بیفروزمن می شنوم گرچه به قلبم ضربان نیست...
I have breathThis is my heart in your heart ... ️تا نفس دارم بدان قلبم اقامتگاه توست ......
افتاده همیشه پای من در چالهقلبم شده یک دشت پر از آلالهتنها تو فقط حال مرا می پرسیای درد،رفیق خوب چندین ساله...
یلدا هم از راه میرسد.و تو همچنان این شب از سال را هم در قلبم لم داده ای!میدانم جای تو امن است.خیالت راحت از همان یک دقیقه هم غافل نمی شوم و در این طولانی ترین شب پاییزی دوستت خواهم داشت.خیالت راحت دلبر جان من از همان یک دقیقه هم غافل نمی شوم.همیشه بمونی برام ایشالله دلبره نابِ دلم...
از هجوم عطرتخیالم رهایی نداردکه هر لحظه تو رااز هر جای شهربه اتاقم می کشمبه گل های پیراهنت پیله می کنمتا پروانه ات باشماز اینجای شعر دیگردر حال خودم نیستموقتی به لبان شیرینت فکر می کنمضربان های قلبم محکم تر می کوبدمست می شوموقتی از باغ عریان تنت می نویسمموهایت می پیچد دور دستانمو قلمم را زمین می اندازدببین من راچگونه گرفتار کرده ایکه از این فاصلهدچار باور شده ام...
به قلبممعذرت خواهى بسیارى بدهکارمبخاطر تمام روزهایى کهگرفت ، شکست ، تنگ شدو کارى از دست من بر نمى آمد......
من نمی تونم به تو نقره بدممن نمی تونم به تو طلا بدمنمی تونم بهت الماس هدیه بدمیا برات یاقوت بخرم.اما یک چیزی را می خوام به تو تقدیم کنماز روزی که با تو آشنا شدمفقط با تو خوشحال می شمو قلبم را فقط به تو می دمجشن سپندارمذگان مبارک عشقم...
از تو همه چیزت را دوست دارمتا دکمه های پیراهنت حتی بند کفش هایت...از خودم اما تنها قلبم را دوست دارم کهبرای تو و هر چه متعلق به توست میتپد…️️️...
به تو حسودیم میشه چون ؛قلبم به جای اینکه اولبرای خودم بتپه برای تو میتپه️️️...
پایبند یک قلبمآن هم تویی...
تو میتونی قشنگترین دلیل واسه تند زدن قلبم باشی...
هر جا باشی قلبم پیشته ها دلبر...
اگہ قلبم شب بود،تو ستاره ش بودی....️️️...
پنبه آتش گرفتهای استقلب منکف مزنشعلهورش مکنباد را ببینچگونه درختان را دور میزندو سوی دلم میخزدکف مزنشعلهورش مکنقلبم رادر آتش این جزیره تاریخ بگذار تا بسوزدکف مزنشعلهورش مکنباد را ببینچگونه مرا در دهان گرفته و بر آب میرود...
نمی دانم چه بر سر قلبم آمدهکه مرا رها می کندتا به تو برسد......
قلبماین روزها سخت درد میکندکاش یک لحظه می ایستادتا ببینم دردش چیست....
به قلبم افتخار میکنم!..بازی داده شده..سوخته..شکسته..امّا هنوزم کار میکنه.....
چه گناهی کرده امکه در خوابم هستیدر بیداریم نهدر قلبم هستیدر چشمم نهدر سرم هستی و در آغوشم نه...
از توهمه چیزت را دوست دارمتا دکمه های پیراهنتحتی بند کفش هایتاز خودم اماتنها قلبم را دوست دارمکه برای توو هر چه متعلق به توستمی تپد......
از تو به کجا شکایت ببرم؟! اینجا همه طرفدار تو هستند قلبم روحم قلمم...
هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبمخود خودت رایادت رااسمت رااما …فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه !...
آرام جان ...با تمام وجود از اعماق قلب و برای همیشگی هایم میخواهمت...
انتخاب توبهترین انتخاب قلبم بود...یه تار موتو به کل دنیا نمیدم عشقم...
می ایستد قلبم به پای آمدنت ️...
تو قلبم میمونی ️واسه ...همیشههمیشگی ام...
وعدها دادم به قلبمتا ابد مال منی...رفته ای و از دل خود عذر خواهی می کنم!...
لحظه خونین شدن قلبمیادت هست؟وقتی که پنجه انداختیبه رفتن...
دستهایمبرای نوشتن از توو قلبم ️برای عاشقانه گفتن برای توهر روز می تپدتو آغازگر تمام عاشقانه های منی......
عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار......
پذیرفته ام که تنها در قلبممیتوانم داشته باشمتو اینگونه با یادتتلخ اما با عشقزندگی میگذرد...
من قلب خویش را بین دو احساس متناقض می یابم وحشت از زندگی و ولع زندگی...
قلبم را دانه دانه کرده امریخته ام پشت پنجره ی اتاقت!فرداهمه ی گنجشکهای آن حوالیعاشقت میشوند...♡lt;~ ~gt;♡...
مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی ، همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ، آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری در لحظه بوسیدن هم؟...
آیا وکیلم !شما را در قلبم️ به دوستی خودبا مهریه یک دنیا ارادتیک عالم صداقت وهزاران کلمه ی ️دوستت دارمدر بیاورم؟نری گلبچینےکه خودت دنیاے گلے...
ﮐﺪوم رو دوﺳﺖ داری ﺑﺮات ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ !؟ ﻗﻞب م !؟️ روﺣﻢ !؟ ج س ﻣﻢ !؟ ﯾﺎ ﺣﺮوف ﺗﻮی ﭘﺮاﻧﺘﺰ !...
عشق من به تو مانند دریاستقدرتمند و عمیق برای همیشههر طوفان و باد و بارانی را تحمل می کنددل های ما خاص و دوست داشتنی هستندمن با هر ضربان قلبم بیشتر عاشق تو می شوم...