پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
به غیر از آینه هرگز ، قبول باید کردنبود همنفسی در جهان ، مقابل منرضاحدادیان ۱۴۰۲/۱۱/۱۰...
تو چه بودی که دلم کرد هوای نفس تو به تو سوگند دلم نیست بجز همنفس توهمه شب چشم و امیدم به هوای دیدن تو که رسد روز وصالم همه شب در بغل توF💝...
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کسماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را...
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس...
همه کسم تو هر هوسم تو همنفسم تو بال و پرم تو همسفرم تو بیش و بسم توگرمی خانه شور ترانه متن غزل تو شعر و سرودم بود و نبودم قند و عسل تونغمه سازم محرم رازم از روز ازل توبیتو خموشم با که بجوشم جفت تنم تو خسته و عریان پیش غریبان پیرهنم توگرمی خانه شور ترانه متن غزل تو شعر و سرودم بود و نبودم قند و عسل تونغمه سازم محرم رازم از روز ازل تو...
چطور می توانم به دیگران بقبولانم که فاصله ربطی به مسافت ندارد، که دلخوشی های کوچک بسیاری هستند که می توانند جهان پرتلاطم و آشفته مرا به جهان آرام و امن تو نزدیک کنند، که برای همنفس بودن نیازی به هم سقف بودن نیست. که عشق اگر اراده کنیم هیچ چیز دور از دسترسی نیست. که بر خلاف قصه های غم انگیز کتاب های کودکی مان، این بار زیر آسمان کبود یکی بود ... آن دیگری هم بود ......
بیماری از نگاه زمستانی ام گریختآن روز پشت گرمی لبهات همنفس!...