شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
سیب نیم گاززده مانده بودگویی نیم دیگرش را باید آدم گازمیزد ولی طفره رفته بودبا حال و هوای کسالتی ام گویی طنزگو هم شده امقلم و کاغذ هم که چنبره زده اندماسک روی صورتم هم نگاهشان میکند و چشم غره میرودتکانی به خود میدهم و تنبیهش میکنم و درون سطل زباله می اندازمشدرب را باز میکنم و به بی حالی ام میگویم:تشریفتان را ببریدمن میمانم و عاشقی هایم:دفتر وقلمنسرین شریفی...
کاغذ مچاله شده صاف میشه ولی مثل شکل اول نمیشه...کسی ک خیانت دیده شاید زنده باشه ولی زندگی نمی کنه..این متن یک اصل از زندگی…ب قلم المیرا پناهی درین کبود...
مگر میشود کاغذی ساخته شود و مدادی در دست نویسنده قرار بگیرد اما درختی نشکند و ضربات تبر را متحمل نشود؟ نویسنده عطیه چک نژادیان...
به گلویِ بریده یِ قلمقسم،به کاغذ مچاله ی آن گوشه هاقسم،تو شعر آخرم نیستی،اماآخرین شاعرِ این کوچه ها منمدر صفِ نان ....
هم آغوش شد قلم با دختر باکره ی کاغذ، آنک نوشته ای ماندنامش:( عاشقانه ها )...
قلم : مرهم ، کاغذ : دوا نور بهشتی...
دنیای عجیبی است درخت را می برند 🌴 برای کاغذو کاغذ می گوید ازنبریدن درخت... متن عطیه چک نژادیان...
قلم نوشتکاغذ گریست از غم نگارنده......
*خودکار بود و کاغذ.. گاهی غلط گیر هم نگاهش ب آن ها می افتاد.. او هم مراقب بود... مراقب جوانی کاغذ و خودکار..کاغذ می نشست و خودکار برایش مینوشت.. حال گاهی عاشقانه هایش را و گاهی دردودل هایش را... در این میان.. غلط گیر کم و بیش میپوشاند اشتباهات خودکار را.. کاغذ هم میفهمید اشتباهات را... اما ب روی خودکار نمی آورد این لکه های کوچک را... خودکار آنقدر نوشت و نوشت ک.. کاغذ پر شد...کاغذ رسما بی فایده شد... اما... غلط گیر باز هم...