متن آرامش صبحگاهی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آرامش صبحگاهی
روبرویم میز و دفتر ،بغض و آه پنجره
باز دارد شعر میگوید نگاه پنجره
مینویسم روی کاغذخط به خط احساس خویش
روز خود را میکنم هرشب سیاه پنجره
اشک میریزم برای درد هایش روزو شب
همدم تنهاییم گشته است ماه پنجره
میرسانم هرشبم را تا طلوع صبح درد
میرسدآرام گاهی...
پاک می شود
از چهره ی لحظه هایم
رنگِ تنهایی
با طلوعِ دوباره ی صبح
و نغمه ی چکاوکانِ سرمست
که با آمدنِ بهار
همراه نسیمِ صبحگاهی به رقص درآورده اند
یاسهای سفیدِ باغ را
تو شدی محرم قلبم ...
صبح که چشمامو باز میکنم ، قبل از هر چیزی، یاد تو میافتم. تو شدی دلیل لبخندای بیدلیل من، همون حس قشنگی که هر روز باهاش از خواب بیدار میشم.
صدای نفسات تو ذهنم تکرار میشه، انگار هنوز کنارمی.
بدون که دلم هر صبح با...
و در این صبحی که آفتاب
روی بند لباس تاب بازی می کند
برای من همین
یک شاخه ی شمعدانی کافی ست...
و در این صبحی که آفتاب
روی بند لباس تاب بازی می کند
برای من همین
یک شاخه ی شمعدانی کافی ست...
تو خورشید منی که با اولین پرتو، سایههای دلشورههام رو میفرستی کنار. هر صبح، وقتی چشمامو باز میکنم، فقط به تو فکر می کنم .
" صبح بخیر عشق قشنگم "
حتی لولای پنجره هم
بوی یاس می گیرد،
صبح یعنی همین...