جمعه , ۲۰ مهر ۱۴۰۳
پیش همه جلوی گریه هام میگیرم بی توعزیزقلب پراحساسم میمیرم تنهاتومیدونی من یه مرداحساسیم نذارکه خیال کنم داری میدی بازیم...
از بس که گریه شسته مرا آب رفته ام......
بزن باران کِ شاید گریه ام پنهان بمانَد...
یادِ رنگینی در خاطر من گریه می انگیزد......
گریه ام جاریست، بارانی که می بینی منم!...
ابر تاریکم و از گریهٔ اندوه پُرم...
کو گریه ای که سبز شود آرزویِ ما؟...
آسمون عاشق گل بودگریه می کرد که گل بخنده......
لعنت به اون شبکه تا صبح گریه می کردم ...
اگر گریه نکرده باشی، چشمانت نمی تواند قشنگ باشد....
از پی هر گریه آخر خنده ای است....
با هم دیگه خندیدیم،تنها گریه کردم...!...
تویی که دفع شود صد بلا در آغوشتبیا که گریه کنم بیصدا در آغوشت......
بخند که صدای زن همیشه بغض و گریه نیست...
اونقدر قشنگ بخند!که بقیه برای گریه انداختنتخجالت بکشن...
گفته بودی گریه کن از غصه ات کم میشودمن اگر یک شب ببارم این جهان غم میشود...
اجازه نمیدهم سر مزارم گریه کنندزندگیام گریه داشت که همه خندیدند و رفتند...
برایت گریه تجویز می کنمبغض تمام گلویت را گرفته است......
کوه من گریه نمیکرد و نمیدانستم کوه ها اشک ندارند،فرو میریزند...
دل ات که گرفتدیگر فرق نمی کند داری برای کدام دردت گریه می کنی!...
دلم گرفته و روی شانه هایِ خودم گریه میکنم...
خواستم گریه کنم قلب صبورم نگذاشتوقت زانو زدنم بود غرورم نگذاشت...
من اندوهگین نیستمخود اندوهِ عالممسرزمینی در سینهام گریه میکند......
خونه از گریه پُره، کوچه از مرگِ غزلتوی ویرونی باغ، نعش گُل بغل بغل...
آمدمت که بنگرمگریه نمیدهد امان......
زیر بارانِ بهاری رو به من میایستیگریههای هر شبم را صحنهسازی میکنی!....
شده دلتنگ کسی باشی و از شدت حزنگریه بر شانهی بالش کنی و خواب شوی؟...
آن قدر میخندم که اشکم در بیایداین هم به نوعی گریه با سبک جدید است...
دختری که با نمک میخنده، زیاد گریه کرده...
مرد بودن به گریه نکردن نیست.....به گریه ننداختنه...
داری گریه میکنی ؟+نه . حساسیت دارم به چی؟+به نبودنش...
دیروز که رفتی...خدا گریه کردو همه اسمش را باران گذاشتند......
با غمت گاهی نباید ساختباید گریه کرد......
تندتند مینویسد / شب... / گریه / خاطرات را، آب و تاب میدهد...
آغوش آغوش/می ریزند بدون بوسه/گریه ی درختان...
با هر کس میشه خندید...ولی!!!فقط در آغوش یک نفر میشه گریه کرد...
نگذارید بچه ها گریه کنند، زیرا باران هم غنچه را تباه می کند....
یادت میفتمبا گریه میخندمرو کل دنیاچشمامو می بندم...
با صدای گریه ی ابرهاجوانه ی اندوه زدخاطرات خیس خورده ای...
دلت که گرفتدیگر فرق نمی کندداری برای کدام دردت گریه می کنی!...
تنهایی ات گریه ات ...دیگر چه چیزی لازم است تا دل خدا بلرزد ؟...
ستارهها نهفتم در آسمان ابریدلم گرفته، ای دوست! هوای گریه با من . . ....
داغ جانسوز من از خنده خونین پیداستای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است...
به شانه های غمم تکیه کن میان اشک.که گریه می فهمد ؛مردهای تنها را...