متن اعظم کلیابی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اعظم کلیابی
خلقی زشفاعت شما میگویند
با سوز دعا رضا رضا میگویند
فردای قیامت که همه حیرانند
از لطف وعنایت شما میگویند
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
زهرایی و مهمان تو روح الامین است
شان نزولت قدر وطه یا و سین است
زهرایی و نور دو چشمان محمد
هم کفو تو تنها امیر المومنین است
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
بخدا دل ندهم من به دل و حرف کسی
پیش رویم تو که باشی ندارم هوسی
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
سایه نشین چادر ت دارد سعادتی
تو اولین شفیعه ی روز قیامتی
عطر بهشت میدهد آنجا که نام توست
یعنی بهشت از تو گرفته حلاوتی
کوثر به نام توست گنجینه ی حیا
دریایی از نجابت و ایمان و عفتی
با ذکر تو گل میکند سجاده های نور
قرآن ناطقی و...
قرار بود همیشه قرار من باشی
وروشنایی شبهای تار من باشی
قرار بود که حرفی نگویی از رفتن
شبیه سایه بمانی کنار من باشی
قرار بود دلت را به غیر نسپاری
همیشه بر سر پیمان و یار من باشی
قرار بود بتابی به نیمه شب هایم
ستاره ای بشوی در...
تا پاک کنی از همه دنیا اثرم را
آتش زده ای دفتر شعر و غزلم را
تا پاک شود رد خیال من از این عشق
تا شک نکند هر که ببیند خبرم را
خشکیده درختم که به امید تو گل کرد
آتش زده ای باغ گل پر ثمرم را
یک...
تو از آسیه و حوّا و مریم سرتری زینب
که داری بر همه عالم مقامِ سروری زینب
گلستان بوده ای در آتشِ غم هایِ بی پایان
تو هم خیرالنساء هستی رفیع و برتری زینب
عجب صبری عجب شوری چه ایمانی چه ایثاری
تویی زینب ترین زهرا ، تو زهرا کوثری...
حال دلم خوش نیست باور کن
اینروزها حالم پریشونه
از هر که میخواهی بپرس ازمن
بدجور این دل بی تو داغونه
یه بغضی توچشمهای تو دیدم
که عاشقت وکرده دیونه
حرفهای خوبی ازتو یادم هست
حرفات مثل یک خواب میمونه
ازوقتی اهنگ سفر کردی
حال وهوای خونه ویرونه
هرشب کنار...
صبرم به سر رسید و نیامد خبر ازاو
دل خوش نکن که نیاید به دیدنت
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
چشمم به راهت مانده و دارم امید وصل
جان خودت کنار خیالت مرا ببین
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
هر چه گشتم لایقت پیدا نکردم نازنین
بی ریا و ساده میگویم فقط می خواهمت
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
تصویر تو در قاب چشمانم دل انگیز است
تصویر تو زیباترین لبخند پاییز است
حتی درون قاب عکست باز میخندی
لبخند های تلخ تو با غم گلاویز است
عطر دل انگیزی که پر کرده اتاقم را
بوی نجیب چادری چلوار و گل ریز است
عطر نفس هایت گل بابونه ومریم...
پشت نگاهم سرزمینی حیرت انگیز است
ابری نمی بارد ولی خاکش غزل خیز است
با یاد چشمت میسرایم یک غزل با عشق
اما ردیف و قافیه با غم گلاویز است
حال وهوای شعر من ابری وبارانی ست
حال وهوای شاعرش همرنگ پاییز است
مضمون تویی که بیت هایم با حضور...
از شوق دیدارت دلم لبریزِ لبریز است
حال و هوای حوصله، سرمای تبریز است
در گیر و دارم با تلاطم های بسیاری
امواج دریای دلم محنت برانگیز است
هر روز در ذهن منی، آنقدر که روحم
دشتی ست بی پایان و با یادت غزل خیز است
این بیت های بی...
ای کاش که عمرمان اگر سر برسد
بر پای همین مسیر و باور برسد
حالا که قرار است از اینجا برویم
ای کاش شهادت ازهمین در برسد
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
ای کاش که عمرمان اگر سر برسد
بر پای همین مسیر و باور برسد
حالا که قرار است ز دنیا برویم
ای کاش شهادت ازهمین در برسد
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
اگرچه زخمی از درد فراغیم
شقایق های سرخ داغداریم
قسم بر خون پاک حاج قاسم
سر از خاک شهادت بر نداریم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
اگر چه زخمی از درد فراقیم
به مانند شقایق داغداریم
شهادت افتخار وسربلندی ست
که ما از مردمان سر به داریم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
با سفره فاطمه نمک گیر شدیم
با نوکری اهل ولا پیر شدیم
هر چند که روسیاه هستیم اما
دلبسته به زیبایی تقدیر شدیم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
خلقی ز کرامت شما میگویند
تسبیح تو را ارض وسما میگویند
ای شافعه روز قیامت زهرا
از لطف تو در روز جزا میگویند
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
دست من گیر که این غمزده تنها شده است
عاشقم باش که دل خانه ی غم ها شده است
جان و دل باخته هستم به تمنای لبت
نظری کن که دلم عاشق و رسوا شده است
شب تنهایی ما را که نباشد سحری
لااقل ،شمع شبم باش که یلدا شده...
دست شستم ز جهانم بخدا بعد تو من
جان من از غم دوریت شد آن لحظه ....تمام
اعظم کلیابی بانوی کاشانی