متن تقدیر تلخ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تقدیر تلخ
چرا امــشـب ،شبی دلگیر دارم
چرا دل، بسـته در زنـجیر دارم
نمی دانم چرا تقدیرم این است
چرا بخــتی چنین من پیر دارم
باد میآید ز دور و بوی خاکستر مراست
خاکِ خاموشی، گواهِ سوختنهایم چراست؟
آسمان از گریههای نیمهشب لبریز شد
ابر هم، همراز این بغضِ پیاپی، بیصداست
هر که رفت از کوچهام، ردّی ز خود جا نگذاشت
خانهام پر بود، اما سهم من تنها خداست
در تماشای غروب افتادهام، بیهیچ رنگ...
نگاه دوخته ام به آسمان
اگر قیچی شود
زمینم وزن می گیرد ...
بغضِ دَم کرده یِ اَبرَم
ناشَکیب از تَبِ صَبرَم
شده تقدیرِ من این که؛
بشوم همدمِ جَبرَم