متن رعنا ابراهیمی فرد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رعنا ابراهیمی فرد
دلم برای یک حال خوب لک زده
دلم برای شنیدن اخبار خوب
روزهای روشن ...
آفتابی درخشان ...
سرزمینی پر آب ...
دلم برای یک حال خوب لک زده
دلم می خواهد مهمانی بزرگی راه بیندازم
و همه را دعوت کنم
قدری چایی آرامش دم کنم
اندکی امید ...
اندکی...
نگو حالمان خوب بود و خبر نداشتیم
روزهای خوب در دستهامان متورم شده بود
و ما غافل بودیم
عشق در کوچه پس کوچه ها ما را صدا میزد
و گوش هامان را بسته بودیم
نگو زیر سایه خوشبختی بودیم
و قدر ندانستیم
رعنا ابراهیمی فرد
( رعناابرا)
خودم را در میان کتاب ها گم میکنم
تا ندانم چه می گذرد
که دانستنم جز فریادی گلو پاره چیزی ندارد
با چشم های باز گوش ها را بسته اند
خودم را در میان کتاب ها گم میکنم
در سال هایی دور ...
سال های کودکی ...
سال هایی که...
مرا جای دوری جستجو مکن
همین جا هستم ...
در همین کره ی خاکی
در همین حوالی خاطره های زمینی
در همین عکس هایی که لبخندهایم را ثبت می کنند
همین جا هستم
کنار قلبت ...
گوشه ای ساکت نشسته ام
مرا در میان تپش های قلبت جستجو کن
رعنا...
ازت ممنونم ...
در مسیری که می رویم
دستم را ول نمی کنی
حتی وقتی که از خودم دست می کشم
من خسته می شوم که تو خسته نمی شوی
من کم می آورم ...
که تو قوی تر از دیروز پیشم می مانی
با هم می دویم و باهم...
تو آن آرامش گمشده ...
در چشم هایم هستی
وقتی برای رسیدن ...
به اعماق قلبم تقلا میکنی
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
بهترین ها رو که داشته باشی ...
یعنی خوش بخت ترین آدم روی زمینی
بهترین ها هیچ وقت برات کم نمیگذارن
هیچ وقت برات کلاس نمیگذارن
همیشه هواتو دارند
دوست داشتنشون سبز است و دنیاشون آبی
دلی دارند بزرگ ...
که اقیانوس آرامش در درونش گم میشه
بهترین ها رو...
نگران هستم
چیزی مرا ربوده است ...
در این جاده های دور
که نگاه ها به سوی تکاپوی گندم زار است
من کسی را گم کرده ام
آسمان آبی ست
و کوه ها خود را از خجالت پنهان می کنند
من جایی را سراغ دارم
که جنازه ها را در...
شب میان من و تو حاکم بود
و نگاه هایی که همدیگر را نوازش می کرد
و لبانی که از عشق می تراود
و سکوتی پر از هیجان
که می خواست لب به سخن باز کند
و بگوید :
دوستت دارم
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
خدا برایم کافی ست
وقتی در میان امواج دردها گم می شوم
خدا برایم کافی ست
وقتی تنهای میدان می شوم
خدا برایم کافی ست
وقتی آفتاب با من خوب تا نمی کند
خدایم ...
سکوت هایم را خوب می خواند
هوایم را دارد ...
می دانم هست ...
مرا...
من می توانم در هر شرایطی تو را خوشبخت کنم
اما آیا تو نیز می توانی ...
من می توانم تمام از خود گذشتگی های دنیا را در خود شکوفا کنم
اما آیا تو نیز می توانی ...
من می توانم دست تمام مهربان های عالم را از پشت ببندم...
من خودم را دوست دارم
وقتی در آینه نگاه می کنم
و این خودشیفتگی نیست
یعنی دوست دارم خدای زمین و زمان را ...
آفرینش را ...
خدایی که خوی و خصلت مهربانی را در من نهاد
من خودم را دوست دارم
و خدا را ...
و تمام انسان هایی...
.
.
.
تنها یک لحظه طول کشید
غروبی که مرا در خود گم کرد
و حسی که تا ابد نامم را فریاد کشید
رعنا ابراهیمی فرد(رعناابرا)
صادق باش ...
عشق ریا نمی خواهد
حرف هایت را رک بزن
عشق جفا نمی خواهد
صادق باش ...
مجنون غیر لیلی ...
عشق دیگری را نمی خواهد
چشم ها لیاقت را ...
دل ها صداقت را می خواهد
صادق باش ...
زندگی جور دیگری نمی خواهد
رعنا ابراهیمی فرد...
گاهی...
می رنجم از تنهایی ...
و گاهی ...
چه عجیب دوست دارم
تنهایی را ...
رعنا ابراهیمی فرد(رعناابرا)
بخشیدمت !
نه به خاطر خودت
بلکه به خاطر خودم
تا دل آشفته ام سر و سامان گیرد
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
طنین صدایت آرام است
وقتی یادم می کنی ...
طنین صدایت چه پاک است
وقتی صدایم می کنی ...
وطنین صدایت ...
پر از اندوه و غم است
وقتی از دور نگاهم می کند
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
خواهم آن روز ...
که دگر بار فرود آید برف
مست خیزم ...
از خواب زمستانی سرد
گرمای بستر را کنم طرد
در آرزوی یک روز سرد !
شیشه های پنجره ...
خیس شود از نفس برف
دستانم بلغزد ...
بر روی آن بلور دلتنگ
خواهم که شود
برف های...
باغ آرزوها یاد باد ...
یاد باد آن روزها
گردش افکار در باغ خیال
یاد باد آن روزها ...
یاد باد
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
خوشبختی ...
یعنی اینکه بدانی
کسی که دوستش داری
تمام حواسش به تو هست
و قلبش فقط برای تو می تپد
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
خدایا...
تقدیرم را به دستان تو می سپارم
هر آن گونه که می خواهی بنواز
راضی بودن ...
به رضای تو زیباست
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)