نه جانم ، مرد و زن ندارد ...! به نقطهی عشق که رسیدی ، شورانگیز باش برایِ عاشقانههایت … میان جمع ، رویش را ببوس ...! میان مردم فریاد بزن دوستت دارم ... و اگر کسی چشم غُرهای رفت ، دعایش کن تا عاشق شود ! همین ...
مرد که تو باشی زن بودن خوب است از میان تمام مذکر های دنیا فقط کافیست پای تو درمیان باشد.
ای زن چه دلفریب و چه زیبایی گویی گل شکفته ی دنیایی گل گفتمت ز گفته خجل ماندم گل را کجاست چون تو دلارایی؟
یک شاخه گل چه کارها که با یک زن نمیکند یک شاخه گل زورش خیلی زیاد است تمام زخم های زنها را خوب میکند تمام غصه هایش را پاک میکند عطر گل تمام وجودش را میگیرد خستگی هایش را میبرد یک شاخه گل آنقدر زورش زیاد است که تمام زن...
تو ! غمگین ترین زن جهان بودی ! این را از لبخند های بی شمارت فهمیدم
در وجودمن هزاران زن زندگی میکند یکی شعرمیگوید یکی روزنامه میخواند یکی غذا میپزد یکی موهایش را میباف اما زنی هست که دیگربه آینه نگاه نمیکند اوبازمانده ی هجوم ندیدن هاست
هرگز نمی توانی سن یک زن را از او بپرسی چرا که او هم نمی داند سنش با شبهایی که بغض کرده و گریسته چقدر است...
-یک زن ؛ هرگر نمی رود ... تنها از آنچه که هست ، دست می کشد…!
این اواخر شده بود، آتش به آتش مدام می کشید. و من فکر میکردم که چرا وقتی ها می کشند روز به روز کوچک تر می شوند؟
هرگز نگفتند که زن باید عاشق باشد و مَرد لایق ... عشق را سانسور کردند ...! من سالها جنگیدم تا فهمیدم که ، نه گیسوانِ بلندم زیباست و نه چشمانِ سیاهم ..! و نه مَردى با دستانِ زمخت و گونه هاىِ آفتاب سوخته ، خوشبختی ام را تضمین میکند ..!
اگر کلافگى هاى یک زن را دیدى بدان خوب است فقط دارد حافظه اش را پاک مى کند به چیزهاى بهترى فکر کند..
هیچ دلم نمی خواهد زن باشم ! هی منتظر باش ... منتطر باش ... منتظر باش ...