شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
آی،،، ابرهای هاج و واج،
که سرگردانِ کوه ها
و صخره هائید؛
آه!
مزارعِ ما،
محاسنشان زرد شده است!
زانا کوردستانی
سفره ی خالی دریا وُ،
-انتحار ماهی ها...
***
به درماندگی ی قلاب ها
فکر می کنم!
زانا کوردستانی
خسته از کویر
به کدامین باران
پناه باید برد؟!
--وقتی خشکسالی چشمم
قِدمتش؛
به ماقبل کوچ ابرها
--بر می گردد!.
زانا کوردستانی
پای درخت افتاد؛
--سیبِ فاسد!
فرجام همنشینی با نااهلان بود،
--به کِرم دل بستن!
زانا کوردستانی
انتظاری کشنده رسوخ کرده
میان کوچه ها...
...
آه از نهاد مردمش بلند است
تا،،،
قدوم مبارکت
سنگ فرش های شهر را نبوسد!
زانا کوردستانی
پرنده ای مغموم
بر درختِ کنج حیاط
می خواند،،،
--برای پیراهن های آویخته بر طناب!
امیدوارست
قلبی درونشان
در تپش باشد!.
-زانا کوردستانی
ضجّه ای بی امان،
درونم پا به ماه است!
نه تاب حمل اش هست؛
نه توان فراغش
ترسی درونم (گاگله) می رود
--سقط نشود!
زانا کوردستانی
زیر ساطور سلاخ،
یا به چنگال گرگ گرسنه!
چه فرق می کند: [نوازش]؛
مرگبار است؛
برای گوسفند فلک زده!
-زانا کوردستانی
زیباترین پایان دنیا
من به تو رسیدم
-آروین شاه حسینی
پایت را بِبُر دیگر،
آی رذلِ پست فطرت!
***
زندگی بی تو هم زیباست،
--ای [سیاست]!
زانا کوردستانی
گنجشک ها را صدا بزن!
زبان بسته ها،
زبان بسته اند!
از وقتی تو نمی خندی...
زانا کوردستانی
تو را هر چقدر که دلم بخواهد،
دوست می دارم
خیالت راحت!
آدم که،
جز دوست داشتن،
رسالتی به گردن ندارد.
زانا کوردستانی
امشب شاعرترم انگار،
حافظ به کنار!
رودکی و مولوی
در سینه ام جلوس کرده اند.
زانا کوردستانی