پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
میدانی! او فقط یک مجروح بود.و من میان این همه علاقه ام برایش فقط یک طبیب دلسوز بودم!...
شاید بعد من هزاران نفر عاشقت شونداما هیچگاه، هیچکس همچو من آواره ات نخواهد بود......
ولی هرچقدر هم عاشقت باشمیادم نمیره چه شبایی هیچ وقت برامصبح نشدن...دیگه سراغی ازت نمیگیرم .. دلتنگی بهونه خوبی برای برگشتدوباره نیست...
یعنی باور کنم دلت برام تنگ نشده؟باور کنم منتظر تکست من نیستی؟باور کنم صبحا منتظر صبح بخیر من نیستی؟یعنی واقعا فراموشم کردی؟تورو نمیدونم ، اما من بدجور دلم تنگتهکوثرنجفی چشمه...
وقتی دو انسان روحشان به یک دیگرگره میخورد ، هیچ چیزآنهارا از هم جدا نمی کندحتی مرگ!!!این را زمانی متوجه شدمکه پدر بزرگم بعد از فوت مادربزرگمکودکی فرزندان و آزار مادر خواندهرا بهانه کرد تا دگر زنی را در زندگی اشراه ندهدبه راستی که عشق حقیقی ، گم شده است...🥲🤍کوثرنجفی(چشمه)...
امشب در تاریکی های آسمان ، به دنبال دو چشم میگردمدلم آغوشی گرم از جنس عشق می خواهدبه گمانم روزی تجربه خواهم کردمن می دانم، عشق های حقیقی هنوز وجود دارد هنوز هم می شود غرق نگاهی شد و همه چیز را فراموش کردهنوز هم می شود با خنده ی کسی محو تماشایش شدهنوزهم میشود .......
ولی من تو همین لحظه بهت قول میدمیکی نشسته پای گوشیش همینجور که داره عکستو نگاه میکنهانگشتشو رو گونه و لبات میکشهو لبخند میزنه و بابت نفس هایی که میکشی خدارو شکر میکنه🥲🫀...
دارم به یه قرن پیش فکر میکنم وقتی که نامه رد و بدل میشد و خبری از اینترنت نبود دارم فکر میکنم اگه تو یه جزیره دور باشم که اون جا اینترنت نباشه برام نامه مینویسی؟خدای من ! چه دید کوتاهی!مگه چندین هزار سال پیش نامه بود؟بیا بریم یکم دور تر به وقتی که هنوز زبان اختراع نشده بود حتی کسی تو غار نقاشی هم نکشیده بود حتی کسی اسمی نداش که صداش کنیم !اونوقت به کسی که باهاش راحت تر بودیم و دوستش داشتیم چند دقیقه تو روز فکر می کردیم ؟!من ...
منتظر ماندم تا قدم به زندگی ام بگذاری. صبر کردم تا یخ غریبگی ات آب شود و گرم بگیریم. صبوری کردم تا علاقه مان دو طرفه شود. تحمل کردم تا علاقه ات را به زبان بیاوری. منتظر ماندم تا مرا لایق اهمیت دادن بدانی. صبر کردم تا برایم وقت بگذاری. ماندم تا بعد از اتمام دغدغه های کاری ات؛ خبری از زندگی ام بگیری. منتظر ماندم تا حال جسمی بهتری پیدا کنی و حالم را بپرسی. من مدت ها برای هرچیزی که تو را شاد می کرد چشم انتظار نشستم؛ ...
یک جایی شنیدم که می گفت:"کسی که تاج رو بخواد،سنگینی تاج هم تحمل می کنه..."خواستم بگم اگه کسی واقعا شما رو بخواهد ضعف ها، بد قلقی ها،شکست ها،کمبود های شما را هم میخواهد،و از آنها دلیلی برای رفتن نمی سازد...میماند و در کنار هماز همدیگه آدم های بهتری میسازید،نه با اصرار به تغییر" بلکه با عشق به آنچه هستی"...
کلمه«دژاوو» یعنی«آشنا پنداری» به احساسی گفته میشه که یه لحظه،یه صحنه یا یه آدمی رو میبینی و حس میکنی قبلا اونجا بودی و دیدیش!یه تئوری قشنگ هست که میگه وقتی یه نفرو میبینی و حس میکنی چند ساله میشناسیش یا تو یه مدت زمان کم به یه نفر از ته قلبت علاقمند میشی،تو زندگی قبلیت هم اون آدمو دوسش داشتی!به نظرم آدمای که الان خیلی دوسشون داریمو باید «دژاوو» سیو کنیم 🤍🌱...
یک جا نوشته بود:برید کنار یک گلدون و از آدمی که دوسش داریدبراش صحبت کنید اگر پژمرده شد یعنی اون آدمزندگی شما نیست، و اما اگر پژمرده نشد...!دوست داشتن خیلی حسِ عجیبیه؛ هرجا میری هرکاری می کنی، با هرکی حرف می زنی، به صورت مجزایک جایی تو بدنت حضور پیدا می کنه و از یک جایی به بعددیگه یک بخش اضافه نیستیک قسمت همیشگی از خودته!و دوست داشتن به این معنی نیست که دنیارو بهش بدی،بلکه به این که باعث بشی حس کنه اون تنها فردیِکه تو این دنیاس...
تو همه چیز در این دنیا داری جز علاقه به من نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
°پشت آن \مراقب خودت باش\ گفتن هایت، دلواپسی های روزانه ات، لبخند ها و اشک هایت، \دوستت دارم\ های فراوانی نهفته اند! تو می گویی: \مراقب خودت باش\ و من می شنوم: \دوستت دارم\:))))) جوابت را می دهم: تو هم مراقب خودت باش! و لطفا بشنو: من هم دوستت دارم:)))) 💙...
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود...عادتی که باور شود...باوری که خاطر شود...و خاطره ای که درد شود......
دردا ب مرور زمان خوب میشن و تنها چیزی ک ممکنه بعد ها اذیتت کنه اینه ک دیگه به هیچ آدمی توی زندگیت نمیتونی اعتماد کنی و دوس داشتن و علاقه نشون دادن نسبت به آدما برات غیرممکن میشه....
عشقکلمه ای آشنا و در عین حال ناشناخته مفهومی به قدمت تاریخ؛ اما تازهواژه ای سرشار از گرما و صمیمیت؛ هرچند سرد و بی جانو رقیبی در خور برای عقل که دل را مقر فرمانروایی خود کرده و ازجا فرمان های خودخواهانه اش را بر کل تن دیکته میکند...
مثلثی را...درمن ایجادکنکه یک طرفشعشقیک طرفشمحبتویک طرفشعلاقه ای به توباشد...
کاش می شد از علاقه همعکس گرفتتا ببینی وقتی به تو فکر می کنمچقدر خوب می افتم...
بین علاقه و سرسپردگی تفاوت وجود دارد. وقتی به چیزی علاقمند باشید، تنها وقتی آن را انجام می دهید که راحت باشد. وقتی به چیزی متعهد باشید، بی هیچ بهانه ای، فقط نتایج را می پذیرید....
استعداد، دنبال کردن علاقه است. هر چیزی که حاضر باشید تمرین کنید، می توانید انجام دهید....
کاش می شد از علاقه همعکس گرفت تا ببینی وقتی به تو فکر میکنم چقدر خوب می اُفتم... ️️️...
یه چیزایی تمومی نداره مثل علاقه من به تو ️️️...
مهم نیستیه روزی چقدر بهت علاقه داشتم!وقتی ببینم با ابراز احساساتِ منداری خودت رو گم میکنیجوری میذارمت کنارکه انگار هیچ وقت وجودنداشتی!....
وقتی کسی سعی میکند چیزی را فراموش کند، یعنی فراموش کردن برایش آسان نیست، یعنی به آنچه میخواهد فراموش کند علاقه دارد !...
بعدا؟بعدا وجود ندارهبعدا چای سرد میشهبعدا روز شب میشهبعدا علاقه از بین میرهبعدا ادم پیر میشهبعدا زندگی تموم میشهو ادم حسرت کارای انجام نداده ش رو میخوره...
بعضی وقتها برای ما انسانها از دست دادن چیزی که به آن علاقه داریم ، بدتر از هرگز نداشتن آن است !...
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری و چقدر در زندگی برایش ارزش قائل هستی ؛ چون زمانی که از دستش بدی ، مهم نیست چقدر بلند فریاد بزنی ، او دیگر صدایت را نخواهد شنید ......
دست نمیکشد دلم از علاقه ای که تویی...
یادم باشد که تنهاییم را برای خودم نگه دارم ، و بغضهای شبانهام را برای کسی باز گو نکنم ، تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم ، یاد من باشد که فقط برای سایهام بنویسم ......
دل اگر دل باشد ،آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد...
کسی که از من گذشتمی خواهد با یک نفر ادامه دهدیا با صد نفر!!!چیزی که او را مهم می کردعلاقه و تعهدش ب من بود!بدونن این هاهمه را ببه یک چشم می بینم...!...
نه اسمش عشقه،نه علاقه،نه حتی عادت...حماقت محضه دلتنگ کسی باشیکه دلش با تو نیست......