شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
«شیطنت» خلاصه ای از خنده های توست کودک درون اگر خواب زمستانی هم کرده باشد بیدار می شودعلیرضا نجاری (آرمان)...
شیطنتکودکیم را در قاب عکس های دیواری کودکم ذخیره کرده امنگاه که می کندشیطنت ازش می بارد......
بادکنک هم نیستم که به شیطنتِ کودکی ، بخورم به شاخه ای ، درى ، دیواری و دلم وا شود!...
حالم خوب استاز آن روزهاست کهدوست دارم شیطنت کنم ببوسمتراستی می شود هنگام بوسهباز بگویی که دوستم داری ؟...
قسمت این بود که من با تو معاصر باشمتا در این قصه پر حادثه حاضر باشمحکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی ومن به دنبال تو یک عمر مسافر باشمتو پری باشی و تا آن سوی دریا برویمن به سودای تو یک مرغ مهاجر باشمقسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟یا در این قصه به دنبال مقصر باشم؟شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهدتا برازنده اسم خوش شاعر باشمشاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که مندر پس پرده ایمان به تو کافر باشمدردم این است که ب...
دختری که شیطنت از چشماش می بارید. توی حرف زدنش کلی هیجان داشت و برای این که حسشو بهت منتقل کنه آروم و قرار نداشت.می شناختمش خیلی وقت بود. آخه دوستِ خواهرمه! با تمومه اون هیجان و شیطونی که داشت ولی میتونستی سختی هایی که کشیده بود حس کنی. این که خونه ی پدرش در رفاه بوده و چیزی رو خودش تهیه نمی کرده ولی حالا که مستقل شده، تصمیم گرفته بود رویِ پای خودش باشه و آینده ی معرکه ای رو برای خودش خلق کنه. تند و تند با ذوق و شوق از آینده اش می گفت از رویا...
شیطنت کنلحظه ای از پشتچشمم را بگیر…بشنوی تا اولین اسمی کهخواهم گفت کیست…!...
امان از دستِ مستِ من شیطنت میکنند هیبرای گرفتن دستانت...
بعضی ها خیال می کننددوست داشتن ساده استخیال می کنندباید همه چیز خوب باشدتا بتوانند کسی را عاشقانه دوست داشته باشنداما من می گویمدوست داشتن درست از زمانی شروع می شودکه بی حوصله می شودکه بهانه می گیردکه یادش می رود بگوید دلتنگ استیادش می رودبا شیطنت بگویددوستت دارم ...اگر در روزهایِ ابری و طوفانیدوستش داشتیشاهکار کرده ای!ما عادت کرده ایم همه چیز راحاضر و آماده بخواهیمهمه چیز آنطور که می خواهیم پیش برودو ا...
یادت بیار اولین باری که دیدمتچقدر چشمانت شیطنت داشتو منعادت داشتم گول شیطان را بخورم!...
از من کدبانو در نمی آید، این را در کمال پر رویی همه جا عنوان کرده ام به جرأت و اعتراف می کنم بدون اغراق!من همانی ام که سقف آشپزخانه را پر کرده از کنسرو های ترکانده، چون بلد نبوده پای اجاق بایستد و رفته دنبال دلخوشی هاش.من همانی ام که گاهی لحاف و بالشش را هنوز جمع نکرده، لیوان چای و بساط صبحانه اش هنوز پهن است و توی بازار شام خودساخته اش لم داده و دارد در کمال پررویی کتاب می خواند.من همانی ام که بوی غذای ته گرفته اش تمام محله را برداشته و او...
وقتی که به روزهای قبل از تو فکر میکنممتوجه میشم که تو چقدر خوب کارت رو بلد بودیچقدر توی زندگی من نقش خوش رنگی داشتیآخه کی میتونست فکرشو بکنه که تو از یه آدم گوشه گیر و خجالتی که سعی داره از عالم و آدم فرار کنه تا حالش شاید یخورده بهتر باشهکه شاید بتونه توی خلوت خودش اروم به زندگیش ادامه بده... بتونی یه آدمی بسازی که یه لحظه هم آروم و قرار ندارهیادش بخیر....چقد که پابه پای هم شیطنت کردیمچه شب هایی که تا صبح غیبت اون دخترهای افاده ایی...
تکه ای از رو حم خیلی درد میکند آنجایش که پر بود از شیطنت های دخترانه دلم برای خودم تنگ شده من خیلی وقت است بچگی نکرده ام ......
عشق یعنیمن باشم و توو لبخندی …که از سر شیطنت بر لبانم می نشیند...
تکه ای از روحم خیلی درد می کند !آنجایش که ؛پر بود از شیطنت های دخترانه...دلم برای خودم تنگ شده...من خیلی وقت است بچگی نکرده ام...
دست از این شیطنت هایت برداربی اختیار می شوممیبوسمتآبرویمان می رود ️...
شیطنت های من دیوانه را جدی نگیرپشت این لبخند ها سی سال غم دارم رفیق!...
شیطنت های تو ...آخر سر مرا دِق می دهد...مردم آزاری !ولی من دوستت دارم بمان..!...