آدم نمیخواد که همه دوستش داشته باشن؛ میخواد یک نفر به اندازه همه دوستش داشته باشه!
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ من سلام مهر بودم بر لبان جام من شراب بوسه بودم در شب مستی من سراپا عشق بودم ، کام بودم ، کام ...
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت ، حال من بد بود. اما ! هیچ کس باور نداشت خوب می دانم ؛ که تنهایی مرا دق می دهد ! عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم ! در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم...
هم در به دری دارد و هم خانه خرابی عشق است و مزین به هنرهای زیادی بیچاره دل من که در این برزخ تردید خورده ست به اما و اگرهای زیادی
چهار سوال مهم درزندگی وجود دارد -چه چیزی مقدس است؟ -روح ما از چه چیز ساخته شده؟ -چه چیزی ارزش زندگی کردن را دارد؟ -چه چیز ارزش مردن را دارد؟ و پاسخ تمام آنها تنها یک کلمه است:
گر به اقلیم عشق رو آری همه آفاق گلستان بینی آنچه بینی دلت همان خواهد وآنچه خواهد دلت همان بینی
گویی مرا شبت خوش خوش کی به دست آتش ؟ آتش بوَد فراقت
باز هم کشته و بازنده ی این جنگ منم که تو با لشکر چشمانت و من یک نفرم
عشق درآمد از درم دست نهاد بر سرم دید مرا که بیتوام گفت مرا که وای تو!
در اندک من تویی فراوان
از همه سو به تو محدودم
ناگهان آمد و زد آمد و کشت آمد و برد او فقط آمده بود از دل ما رد بشود
نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست گوش کن نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست
اندرون با تو چنان انس گرفتست مرا که ملالم ز همه خلق جهان می آید
تو را من چشم در راهم شباهنگام گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم
در گستره ی بی مرز این جهان تو کجایی ؟ من در دوردست ترین جای جهان ایستاده ام کنار تو تو کجایی ؟
حق نداری به کسی دل بدهی ، اِلّا من پیش روی تو دو راه است فقط من یا من
همه درگیر توام ای همه تعبیر دلم
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو
در سینه من نام تو امشب به طپش افتاده ست
ما مست شراب ناب عشقیم نه تشنه ی سلسبیل و کافور
اندازه قلب ڪوچڪم دوستت دارم شایدڪم باشد ️ اما قلب هرڪس تمام زندگیه اوست
امشب غمگینانه ترین سطر هارا می نویسم؛ دوستش داشتم! او نیز گاهی؛ دوستم میداشت...