شکار وحشی من! تا ابد مهمان دامم شو! بدون غیرتش ارزش ندارد ببر، میفهمی؟!
حرف تازهای ندارم فقط زمستان در راه است … کلاه بگذار سر خاطراتی که یخ زدهاند، شاید یادت بیفتد جیبهایت را که وقتی دستهایم مهمانشان بودند!
جمعه روز خوبیست همه چی تعطیل میتوان تا لنگ ظهر خوابید. مزاحم اموات شد پشت هم فاتحه خواند بی انکه کسی حسادت کند و ثواب کرد برای ذخیره اخرت. جمعه روز خوبیست میتوان انواع پزها را امتحان کرد به همه چی خندید بفکر بال مرغ بود به ذغال و نوشابه...
سرسبزی زندگانی از آنت باد گل های انار روی دامانت باد فال خوش و حال خوب یلدا امسال بر سفره ی تو باشد و مهمانت باد یلدا مبارک
بیا! جاى خالى ات با هیچ پر نمی شود بیا! بهترین شب یلدا را براى تو کنار گذاشته ام پاییز را معطل می کنم که سر عقل بیایى و بیایى یلدایى با عطر خوش تو یلدا را با نفس گرم تو باید شروع کرد تا شب یلداست بیا مرا یک...
صبح تو را در فروشگاه دیدم ؛ هلو و زردآلو سوا میکردی ، گفتی برای یک مهمان است تمام روز در انتظار زنگ تلفن بودم ...
حرف تازه ای ندارم فقط زمستان در راه است. کلاه بگذار سر خاطراتی که یخ زده اند ، شاید یادت بیفتد جیبهایت را که وقتی دستهایم مهمانشان بودند !
عشق آذری ماهی ام در این سرمای پاییزی مرا مهمان گرمای وجودت کن
. می شوم مهمان رؤیای تو در خوابی که نیست سر به روی شانه ی تو زیر مهتابی که نیست د
ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه ، برای خودش جلز جلز...
تلافی کن تمام نبودنت را وقتی تمام راه ها بن بست بود مرا به خیابانی بی انتها مهمان کن…
تو مگر در به دری خانه نداری ای بغض همه شب/ سرزده مهمان گلویم هستی؟!
شهریور چه عاشقانه روز هایش را ورق می زند تا برسد به پاییز مجالی نیست باید رنگ ها را مهمان برگها کرد پاییز می آید و باز شهریور میماند و عاشقانه هایش