متن نوشته های عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نوشته های عاشقانه
توبازی لی لی منی
تووابستگی من
عادت من
تو دل دلتنگی لب غروب منی
وعدد یک حیات منی
از تورد هم شوم
دو، سه ،الی آخر...
بازتوشروع منی
توآغازمنی
و من
برای بوسه بر رُز های وحشی لبانت
سال ها به انتظار می مانم
من برای بوسه به گلبرگِ لب هایت ،
تیغ های تنت را
به گرمی در آغوش می فشارم...
✍️هدی احمدی
دلنوشته های هدی
و من
از سرابِ جماهیرِ سرخِ لب هایت ،
سیراب نمی شوم .
مرا وعده اے دہ
بہ بوسه اے سربے از لب هایت .
لب هایم را نشانہ بگیر
و ماشہ را بڪش
✍️هدی احمدی
میگویند
هیچ جایی شبیه خانه ی خود آدم نمیشود
راست میگویند
کجا آرامش بخش تر از آغوشت
کجا دنج تر از قلمرو دستانت
دلبرجان
خانه ی من آغوش توست
که چشمانت را در مسئله ی عشق به توان
میرساند
خانه ی من آغوش توست
با طنین دلنشین صدایت
در انعکاس...
نبودنت را با هر رنگی
که فکرش را کنی
عاشقانه نقاشی کردم....
اما فقط به من بگو بودنت را
چگونه نقاشی کنم...؟ که تو در آن،
فقط در کنار من باشی اصلا مال من باشی....!
فقط در حال و هوای من باشی...
با نگاهت میخواهم زندگی کنم ...
بلکه لحظه...
در خیال خود
می بینمت
می بوسمت
به آغوش می کشمت
و فخرت را به جهان می فروشم،
این عشق
ارزش دیوانه خطاب شدن را دارد.
غیر از این است؟!!!
میگویم دوستت دارم،
طوری نگاهم کن
گویی خدا...
بنده ای را وقتِ عبادت می نگرد!
همان قدر عاشقانه،
همان قدر مهربان،
لبخند بزن و بگذار تماشایت کنم...
خوشا به حالِ من
ڪه تو را دارم.
یڪ آسمان خوشبختی،
یک دریا دلدادگی
یک دنیا عشق و آرامش
در هر دَم و بازدَم
سهم من از توست.
خوشا به حالِ من
ڪه هستیُ روبراهم،
خوشا به حالِ تو
ڪه این همه دوستت دارم.
پس همیشه باش
ڪه از بے...
از دور نگاهت می کردم…
خنده هایت را میدیدم،
اشک هایت را میدیدم،
شکست هایت را میدیدم،
موفقیت هایت را میدیدم،
از دور با تو همدردی کردم…
با خوشی ات خوشحال شدم.
با خنده هایت خندیدم و با اشک هایت گریستم…
تو در رویای من قدم می زدی و من...
میگویم دوستت دارم،
طوری نگاهم کن
گویی خدا...
بنده ای را وقتِ عبادت می نگرد!
همان قدر عاشقانه،
همان قدر مهربان،
لبخند بزن و بگذار تماشایت کنم جانان من ...
دوست داشتن تو
در وجود من است
خاکش، آبش، نورش
زندگی و خیالش با عشق
با هم آمیخته است.
تو همچو نفسی هستی که در جانم
همان سویی هستی که در چشمم
همان تپشی هستی که در قلبم
و همان فکری هستی
که در سرم جریان دارد.
محبوب من!
به...
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت
و مهربانی را نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است...
جانِ مَن
ای ناگهانی ترین ،آرامِ جانم...
یکبار برایم نوشته بودی
که دوستم داری!!
واین اتفاق
تکرار نشدی ترین حادثه ِ جهان
در موسیقی زندگیم شد ...
یک نفر را دوست دارم
که شبیه هیچ کس نیست !
دنیایش با آدمهای اطرافش فرق دارد
و در کنارش آسمان زندگی ،
پر از پرنده های خوشبختی ست !
همان یک نفری که تکرار نشدنی ست و
تا آسمان هفتم هم دوستش خواهم داشت ! یک نفر برایم با...
در دل ویرانی آخرین دلخوشیم
چشم ویرانگر توست
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو هیچکس با خبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود
عشق که می آید سمتت ؛
بی منطق عاشق می شوی ...
تمامت می شود
دلی
که حرف اول و آخر را در تو میزند ...
جوری که عقلت به هیچ چیز نمی رسد ...
مرا خوب زیر و رو کن جانم
من همین هستم که میبینى
گاهى برایت دلبرى میکنم
برایم حوصله باش
گاهى برایت ناز میکنم
خریدارم باش
گاهى دلم تنهایى میخواهد
درکم کن
مبادا بعدِها
چیزى به چشمانت بیاید و
بهانه شود براى رفتن!
مرا خوب زیر و رو کن جانم...
«قلب من به این امید می تپد که تو هستی،
تویی وجود دارد که من می توانم آن را ببینم؛
او را ببوسم، او را در آغوش خود بفشارم
و او را احساس کنم.»
من با صدایِ نفس کشیدنت
هم عاشقی می کنم...
حتی اگر آرام و بی صدا،
خودم را بگذارم در دست هات
و بروم! حتی وقتی از کنارت رد شوم،
برای پرت نشدنِ حواست
بویِ تنت را پُک بزنم...
نه! تو را با هیچ چیز عوض نمیکنم!
حتی با زندگی...
دیگه دیره واسه رفتنت دلبر!
حالا که دلمون گیرته...
حالا که پامون بندته..
حالا که دچارتیم...
دیره واسه رفتنت!
انتخابش با خودت ...
یا بمون...
یا ما رو هم جا کن گوشه ی چمدونت...