مرا دردی است دور از تو، که نزد توست درمانش
درمان تبم، بوسه ای از توست که عمریست ویروس ترین عشقِ تو افتاده به جانم
دلتنگم و دیدار تو درمان منست بی رنگ رخت زمانه زندان منست
گاهی اوقات دکترها تشخیص می دهند و عزرائیل درمان می کند.
دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست
درد من پول است و درمان نیز هم
درد بر من ریز و درمانم مکن ... زانکه درد تو زِ درمان خوشتر است
هنوز با همه دردم ، امید درمان است که آخری بُوَد آخر ، شبانِ یلدا را ...
دلتنگم و دیدار تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است!
که هم دردی و هم درمانِ دردی! ️️️
با به هنجاری است که میتوان نابهنجاریِ ستُرگِ روحانی بودن را درمان کرد.
دلم یک یار میخواهد که همراهم شود عمری که دردم را دوا باشد، که درمانم کند عمری
آرزویِ دلِ بیمار مَنی صحتی ، عافیتی ، درمانی ...
درد بی درمان شنیدی؟؟ حال من / یعنی همین!
درد ها دادی و درمانی هنوز
حال من حال مریضی است که در کشتن او درد و درمان و طبیبش همه همدست شدند!
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
جمعه و دلتنگی و پاییز و چشمی خیس اشک کو طبیب حاذقی تا درد ما درمان کند؟؟؟
نیست جز روی تو درمان ، چشم گریان مرا
دلتنگم و دیدار تو درمان منست .......